Kookv hybrid's village [ Comp...

By alpha_kookv_writer

161K 24.5K 5.8K

روستای هیبرید🍸 کاپل ها:کوکوی،یونمین ، نامجین ژانر: تخیلی هیبرید فلاف اسمات امپرگ کوکی رو به بقیه:من ته رو می... More

information
part 1
part 2
part 3
part 4
part 5
part 6
part 7
part 8
part 9
part 11
part 12
part 13
part 14
part 15
part 16
part 17
part 18
part 19
part 20
part 21
part 22
part 23

part 10

6.7K 1K 174
By alpha_kookv_writer

هنوز یه ساعت به طلوع آفتاب مونده بود که در خونه کوکی محکم کوبیده شد همه هراسون از اتاق ها بیرون اومده بودن و گیج همدیگه رو نگاه می‌کردن کوکی با لباس کج و نامرتبش از اتاقش بیرون اومد و سریع در و باز کرد و با دیدن کسایی که پشت در وایساده بودن نفسش حبس شد میدونست این روز میرسه ولی بازم ترسناک بود
ته که پشت سر کوکی از اتاق خارج شده بود به تیشرت کوکی از پشت چنگ زد و سرش و از بغل بازوش بیرون آورد و با ترس گفت:م...مامان...با...با



هه یون
مامان ته






سونگ جون
بابای ته




کیونگ سو
کسی که میتونید بهش فحش بدید
کسی که پدر و مادر ته برای ته انتخاب کردن تا جفتش بشه





کوکی ته رو مالکانه پشتش کشید و با جدیت گفت:اینجا چی میخواید؟؟؟
هه یون با نگاه نافذش گفت:بلوغ پسرم داره نزدیک میشه باید ببریمش پیش خودمون تا با جفتش زندگی کنه
ته بغض کرد و چونش لرزید از زندگی تو دنیای گربه های وحشی میترسید حتی از پدر و مادرش هم میترسید
کوکی با خشم گفت:ته نمیتونه بین هیبرید های گوشت خوار زندگی کنه
سونگ جون گفت: کم‌کم عادت می‌کنه تو به اندازه ما نگرانش نیستی
کوکی با مالکیت گفت:من از وقتی خیلی کوچیک بود بزرگش کردم نه شما ها
سونگ جون با صدای بلندی گفت:اون باید یه جفت عین خودش داشته باشه اینجا هیبرید گربه ای نیست این و که میفهمی؟

هه یون با تمسخر گفت:یا نکنه میخوای خودت جفتش بشی؟
کوکی ابرو بالا انداخت و گفت:اشکالی داره؟
سونگ جون دندون هاش و بهم سایید و گفت:خرگوش احمق نمیذارم پسرم جفت ضعیفی مثل تو داشته باشه
ته با خشم گفت:به کوکیم نگید احمق
کوکی رو به داخل خونه گفت:ته رو نگه دارید
جیمین اومد و دست ته رو کشید و برد ته نمیخواست کوکی تنها بذاره ولی جیمین و جین به زور بردنش
کوکی در و بست و گفت:همین خرگوش ضعیف کل این روستا رو میچرخونه هر فصل خطر طغیان رود و دور می‌کنه کاشت و داشت و برداشت و انجام میده
هه یون با پوزخند گفت: مراقبت از چند تا هیبرید اهلی و احمق کار سختی نیست که بهش میبالی
کوکی با لحن آروم و خطرناکی گفت:تو حق توهین کردن به ما رو نداری
کیونگ سو جلوی کوکی وایساد و گفت:به چه حقی با قویتر از خودت اینجوری حرف میزنی؟

کوکی مشت محکمی به صورتش زد و لحظه بعد سوزشی رو گونش حس کرد هه یون صورت کوکی رو چنگ زده بود کیونگ سو که هنوز تبدیل نشده بود کوکی و هل داد تا روی زمین بیوفته مادر و پدر ته که حالا به گربه های وحشی تبدیل شده بودن رو سینش نشستن و کل صورتش و چنگ زدن کوکی سعی میکرد دورشون کنه ولی پسر دستش و گرفته بود همه هیبرید ها از سرو صدای زیاد از خونه هاشون بیرون اومدن با دیدن این صحنه به سمت کوکی دویدن تا نجاتش بدن چند ثانیه بعد نامجون و یونگی و جی هوپ از خونه بیرون اومدن و کوکی از زیر چنگ های گربه های وحشی آزاد کردن
سریع کوکی و به داخل خونه آوردن ته که از صدای دعوا ترسیده بود و داشت تو بغل جیمین گریه میکرد با دیدن صورت و بدن خونی کوکی گریش قطع شد از بغل جیمین در اومد و چند قدم عقب رفت همون جوری که می‌لرزید روی زمین نشست نمی‌تونست باور کنه که سر کوکیش همچین بلایی آوردن این تصویر برای قلب کوچیکش زیادی ناراحت کننده بود

جین خواست بلندش کنه تا به اتاق ببرتش اما ته با جیغ و فریاد خودش و آزاد کرد و به شکل گربه در اومد از بین دست و پای آدما خودش و به کوکی رسوند و کنار سرش وایساد و زخم های صورتش و لیسید اشک های براقش رو صورت خونی کوکی میریخت مظلومانه میو میکرد و صورت کوکی و تمیز میکرد
همه با چشمای پر از اشکشون بهش خیره بودن که چقدر عاشقانه و مظلومانه داره زخم های خرگوش و لیس میزنه

گربه کوچولو گوش کوکی رو لیس زد و گفت:میووووو....میوووووووو
با صدای بلندتری ادامه داد و خودش به گردن کوکی مالید و مظلومانه ناله کرد:میو
تا شاید بلند شه و دوباره بشه همون کوکی قوی که هیچ اتفاقی براش نمیوفته

دست نوازشگری روی موهای نرمش نشست می‌دونست که کوکی داره نوازشش می‌کنه پس دوباره خودش و به گردنش مالید و زخم هاش و لیس زد
کوکی با صدای ارومش گفت:من خوبم خوشگلم

آدما اشک هاشون و پاک کردن و وارد اتاق شدن
ته به آدم تبدیل شد و در حالی که خودش و روی شکم انداخته بود صورتش و به کوکی نزدیک کرد و تمام زخم های صورتش و بوسید‌ کوکی سرش و روی زمین و گذاشت و درحالی که لبخند به لب داشت از حس بوسیده شدن لذت برد
ته نزدیک لبای کوکی متوقف شد ولی چشمای بسته کوکی استرسش و کم میکرد دلش میخواست اون لب ها رو ببوسه تنها چیزی بود که اون لحظه ارومش می‌کرد گرچه دلیلش و نمیدونست

لبای لرزونش و به لب کوکی رسوند و آروم روش و بوسید‌ خواست عقب بیاد که تنش اسیر شد کوکی کمرش و با دستاش گرفت و لب هاشون و دوباره بهم چسبوند چند تا بوسه محکم رو لبش نشوند که تن ته رو شل تر کرد لیسی رو لبش زد تا قفل دهنش و باز کنه ولی نکرد گازی از جفت لباش گرفت که باعث نالش شد
ته:اههه
کوکی از فرصت استفاده کرد و زبونش و وارد دهنش کرد زبونش و روی زبون بی تجربه ته میکشید و هر لحظه توی این بوسه بیشتر غرق میشد عجیب بود ولی بوسیدن گربش بهش اطمینان میداد که تا ابد مال خودشه و هیچ کس نمیتونه جداشون کنه همین برای کم کردن درد قلب عاشقش کافی بود
بالاخره دست از خوردن لب های خیس و پف کرده گربه برداشت و گفت:عاشقتم عاشقتم عاشقتم
ته قرمز شد و خودش و تو بغل کوکی قایم کرد کوکی با دیدن تبدیل دوبارش به گربه به خاطر خجالت خنده آرومی کرد


گربه رو روی سینش گذاشت و با لحن شیرینی گفت:عاشقتم گربه کوچولو
ته:میووووو
باز دوباره سرش و تو سینه کوکی قایم کرد که باعث خنده کوکی شد














متاسفم باید دیروز آپ میشد
امیدوارم دوستش داشته باشید
منتظر نظراتتون هستم
دوستون دارم ♥️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
بوس رو مماختون 😘😘😘😘

Continue Reading

You'll Also Like

70.8K 8.6K 25
Before you: کیم تهیونگ وارث شرکت وی که به زوره مادرش مجبور میشه به عنوان منشی تو شرکت جی کی کار کنه چی میشه اگه رییسش جئون جونگکوک بهش چشم داشته باشه...
11.4K 1.4K 4
_ من برای خوشحالی تو اینکارو کردم .. تهیونگ قلبش از حرفی که شنید لرزید .. پاهاش شل شد و سنگینی اش رو روی زانوش انداخت _ چ..چی؟ _ بهم گفتی لایق خوشب...
41.9K 4.8K 35
جئون جونگ کوک پسری خشمگین و زخم خورده به اصرار پدرش باید ازدواج میکرد. اما خب از اونجایی که گی بود باید دنبال یه لیتل بوی میگشت تا به اجبار پدرش تن ب...
29.9K 3.1K 10
| تکمیل| -وات ده فاک؟...هی فسقلی...تو یه شیطانی و داری گریه میکنی؟!..اسمت چیه؟ +ک..کوک..جانگ کوک.. -هممم...با من بیا.. میتونم ازت یه شیطان واقعی بساز...