33.

2.4K 561 182
                                    

سلام، لطفاً به چپتر قبل هم ووت بدید.

- - - -

لویی بیشتر خم می شه و می پرسه:"چی می گه؟"

"موقع سکس با یه نفر تو دستشویی مچش رو گرفتن؟ آخ."

یه چیزی تو صداشه که باعث می‌شه هری به بالا نگاه کنه. فقط داشت یه تیکه نون تست می خورد و هنوزم درحالی که سرش بالای شونه های هری بود و یکی از ابرو هاش بالا رفته بود داشت خبر رو می خوند.

نایل خبرها رو می خونه:"منبع خبری TMZ تایید کرده است که این اولین اتفاق بدی که برای این بخش افتاده نیست، کسی که همه ما فکر می کردیم تا دیروز با خواننده پاپ معروف هری استایلز نامزده، با توجه به حرفای یکی از دوستان نزدیک این زوج، کار های مارکوس وارد باعث جدایی این دو شده."

سپس می گه:"فکر می کنی که اینا واقعا با یکی حرف زدن؟"

هری سرش رو تکون می ده، ناراحته، البته یکم، نمی تونه بگه کنه که این احساس دقیقا این چیه. برای رسانه ها، اونا همیشه یه زوج مخفی بودن، این خواسته مارکوس بود و بیشترش هم به خاطر همین بود. ولی دیدنش، این دیگه خیلی زیاده. مقاله هم همه حقیقت رو نمی گه، حتی به ماجرای شغل مارکوس و اینکه چقد می تونه خراب کننده باشه هم چیزایی اضافه کرده بودن. ظاهرا مردم هم از نظر دادن صرف نظر کرده بودن.

هری سریع می پرسه:"تو اون ویدیو رو دیدی؟"

نایل سرش رو تکون می ده و می گه:"اگر بخوام باهات روراست باشم واقعیت اینه که نمی تونم واقعا به مارکوس نگاه کنم."

لویی زیر لب می گه:"منم همین طور."


پسر نزدیک تر میاد، خرده های نون تستش روی صفحه موبایل می ریزن. شاید این به خاطر اینه که هری بینشون قرار گرفته، احساس تحت مراقبت قرار گرفتن و ایمن بودن بهش دست می ده که باعث میشه روی دکمه پخش کلیک کنه. شاید به خاطر اینه که همیشه احساس گیج بودن می کنه. شاید هر چقدر که تنبیهش کنن براش کم باشه.

اولش تاریکه و پر از سر و صدا. یکی، کسی که داره فیلم برداری می کنه، پشت صحنه داره به سختی نفس می کشه، به این طرف و اون طرف جایی که به نظر پشت یه کلاب میاد می چرخه، صدای آهنگ به سرعت زیاد می شه، هر صدای ریتمیک باعث بلند تر شدن صدا می شه، ولی رفته رفته محو می شه، ولی بعدش صدا های دیگه میاد، خدایا.

هر کسی که داره فیلم برداری می کنه می گه:"سلام؟"

و بعدش یه چیز دیگه، ولی اون صدای اه، اون صدای " آه خدایا" باعث خفه خون گرفتنش می شه.
اونا همین نزدیکیان، بالاخره، چند تا چراغ روشن می شن که باعث می شه عکس معلوم بشه، لامپ پر نوری بالای سرشه که انعکاسش روی کاشی سیاه می افته، که کافیه تا دو تا بدنی که در مقابل دیواری بلند هستن معلوم بشن، یکیشون روی سینک نشسته و پاهاش بازه، و اون یکی...

اونا صورتشون پشت به دوربینه. به پایین خم شدن و طوری بدن هاشون بین همدیگه گم شده که نمی شه گفت اصلا کسی اینجا هست. دقیقا پشتشون یه آینه قرار داره و صورت مارکوس به راحتی دیده می شه، موهاش تقریبا زیر نور چراغ حموم سفید به نظر میاد. مرد دیگه داره انگشت هاش رو روی شقیقش می کشه، دقیقا جایی که هری قبلاعاشق این بود که دستش رو روشون بکشه.
شکم هری می پیچه، هری سعی میکنه تا روش رو از اون عکس بگیره، ولی عکس خیره کننده است. ویدیو، هری رو مستقیم به سمت خودش می کشه، اونو درحالی که شاهد خرابی چیزی که قرار بود عامل خوشحالیش باشه نگه می داره.

Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation)Where stories live. Discover now