-10

437 30 5
                                    

Couple:Wonho/Hyungwoon(Monsta X)
نگاهى به گوشيش انداخت دير كرده بود كم كم داشت از اومدنش نا اميد ميشد كه صداى چرخيدن كليد و باز شدن در سكوت خونه رو شكست
تونست همسرشُ ببينِ
هوسوك نگاهش به آشپزخونه افتاد هيونگوون برعكس هميشه بيدار روى صندلى نشسته بود و ميز صبحونه جلوش بود با بيخيالى رو به روى هيونگوون نشست ليوان قهوه رو برداشت همين كه يه ذره ازش خورد قهوه سرد شده رو تف كرد توى ليوان
-اَه لعنتى اين چقد سردِ
-درست مثل رابطه ما
توجه هوسوك هيونگوونى كه يه لحظه هم ازش چشم برنداشته بود جلب شد
-هوم خب ميشنوم توضيحت برا اين مسخره بازىِ جديد چىِ؟ طلاق ميخواى؟
-همين الان خودت گفتى رابطمون سرد شده چرا تمومش نكنيم؟
اخماى هيونگوون توى هم رفت به قيافه بيخيال هوسوك زل زد
-ميفهمى دارى چى ميگى؟
-آره دارم ميگم بيا اين رابطه سردُ تمومش كنيم من خسته شدم بيا منطقى باشيم هيون از همون اولم من و تو با هم آينده اى نداشتيم
هيونگوون نذاشت ادامه بده وسط حرفش پريد
-من توى لعنتىُ ساده بدست نيوردم كه بخوام بعد اين مدت كوتاه به همين راحتى از دستت بدم
هوسوك اعصبانى بود ديگه نميتونست اين وضعيتُ تحمل كنِ
-اين ديگه مشكل خودتِ هيون باهاش كنار بيا امروز تو دادگاه ميبينمت بيا تمومش كنيم
بعد تموم شدن حرفش از جاش بلند شد هنوز چند قدم بر نداشته بود كه صداى هيونگوون بلند شد
-ديگه چى ميخواى ها؟ خونه ماشين كار هر چى ميخواستىُ بهت دادم ازت يه آدم ديگه نساختم كه تو روم وايسىُ بگى منُ نميخواى چيم از اون جنده اى كه همين ديشب باهاش خوابيدى كمترِ هوسوك اون چى داره كه باعث ميشه به مردن و نبودنم راضى باشى؟
حالا هيونگوون مغرور هم به گريه افتاده بود ديگه قوى موندن چه فايده اى داشت شايد ميتونست با اشكاش دل مرد رو به رحم بياره...
با صداى آروم ترى ادامه داد
-هوسوكا من تموم چيزى كه ازت ميخوام اينكه...اگه دوسم ندارى...پس دروغ بگو...
توى اون لحظه هيونگوون اون پسر مغرورى نبود كه هوسوك ميشناخت عشق از اون يه آدم ديگه ساختِ بود يه آدم شكستِ
-متاسفم بابت همه چيز هيون ولى نميتونم
و بعد براى هميشه رفت...
-
:-)نميدونم اين ايده صب به ذهنم رسيد شايد زياد خوب نشده ولى عجيب دوسش دارم
يادتون نداره به سولو آرتيست جديدمون وونهو عشق بدين;-)

Short stories Where stories live. Discover now