سهون باناباوری به مرد جذاب رو به روش نگا میکرد
جونگین یه پیراهن مردونه ی سفید ساده تنش بود که دکمه هاش تا روی سینه باز بود، موهاش کمی بهم ریخته و ژل زده رو به عقب رفته بود و یه شلوارجین مشکی پاش بود با تعجب گفت: اینجا..چیکار میکنی؟جونگین حالا از حالت لمیده به نشسته دراومده بود: یه سفر کاریه.. خوبی؟! انتظار نداشتم اینجا ببینمت!
سهون هومی گفت
جو بینشون خیلی افتضاح بود و حالا هردو سکوت کرده بودن
جونگین سکوت رو شکست:چرا نمیشینی یکم باهم حرف بزنیم؟
و لبخند جذابی زد ،سهون تو دلش فاکی گفت:من سرکارم! بذار ببینم چی میشه!!
دختری صدا زد: سهون! کجا موندی؟!
+: من فعلا باید برم! اگه وقت کردم میام حرف بزنیم! چیزی خواستی صدام کن!
و به سرعت از جلو چشم جونگین دور شد-:حتی اگه یه بغل بخوام؟!!
اه خسته ای کشید ، سهون بنظر نمیومد از دیدن جونگین خوشحال بنظر برسه! باز به حالت لش دراومد و ماگشو گرفت دستش
(تیپ جونگین)
.......سهون مدام به جونگین نگا میکرد، فاک دقیقا باید برای سفر کاری بیاد اینجا و دقیقا بیاد این خراب شده که باهم رو به رو بشن؟! دلیل این ضربان قلب زیاد کوفتیش چی بود؟!
میزو دستمال کشید و سمت اشپزخونه رفت، لعنت بهش! حالا لازم بود اون لباس سکسی سفید بپوشه؟!!
دستی لای موهاش کشید و زد رو قلبش: د خفه شو دیگه توام! یجور میزنه انگار بچه دبیرستانیه!!شیومین از خود در گیری سهون خندش گرفت: چته سهون؟
سهون رو به شیومین کرد و سرش به دیوار پشتش کوبید:دوستم اینجاس!
نالید: میشه من الان برم؟
شیومین چشم هاش ریز کرد: همش داری میپیچی!!
سهون خواهشی نگاش کرد
شیومین دستاش برد بالا: باشه باشه تسلیم! برو !سهون پرید از جاش: دمت گرم رئیس!!
شیومین قهقه ای زد: برو لباساتو عوض کن!
سهون پرید لباساش که یه تیشرت مشکی جذب ساده و یه شلوار جین یخی زاپ دار بود پوشید و سمت جونگین رفت: فقط صحبت! فقط یه صحبته! توام بچه نیستی! ضایه بازی درنمیاری! اوکی! دکمه به تخمم روشن! فایتینگ!
رفت جلو و کنار جونگین رو صندلی ولو شد: از کارم پیچیدم حرف بزنیم!
YOU ARE READING
chocolate and ice
Romance♧اسم فیکشن: شکلات و یخ ♤ژانر: رومنس، اکشن، انگست، رازآلود، اسمات ♧کاپل: کایهون/سکای ورس ، چانبک (هردو اصلی) ♤ فصل اول کامل. قرار بود فقط یه جیب زدن ساده از یه مرد خوشتیپ توی کلابی که کار میکنه باشه، نفهمید چی شد که از جیب زدن به چشیدن یه شکلات جهنم...