Chocolate and Ice
-: نمیخوام ازینجا برم.
صدای ضعیف پسر توی اتاق کوچیک پیچید. مرد دیگه ی اتاق، بازوش رو از روی صورتش برنمیداره
-: چرا نمیذاری همینجا بمونم؟
جونگین بازوش رو برداشت و به پسری که توی گوشه ی اتاق توی خودش جمع شده بود، نگاه کرد. گردنش رگه هایی از کبودی داشت.
+: از چی نگرانی؟ سهون؟ نترس نمیکشتت فقط اداشو درمیاره
با صبر و حوصله پرسید. پسر نگاهش رو به راهروی تاریکِ زندان دوخته بود. ازبین میله های اتاقشون
-: میدونی که.. من هیچ زندگی ای ندارم که بیرون اینجا بخوام بکنم. اینجا حداقل جای خواب و غذا دارم.
+: خواهرت چی؟
نگاه پسر به مرد چرخید
-: گفتم بهت که، اون توی پرورشگاه جاش بهتر از اینه که پیش من باشه. شاید یه خانواده ی خوب به فرزندی بگیرنش
جونگین لبخند محوی زد و به دیوارِ پشت تخت تکیه داد
+: هر حرفی که بهت بزنم کلیشه است. اینکه جوونی و هنوز نمیدونی چه راهی منتظرته و این چرت و پرتا. اما به هرحال این تصمیم منه. اگرم دوسش نداری میتونی به عنوان مجازات اینکه خواستی منو بکشی درنظرش بگیری..
پسر سکوت کرده بود. دقایق طولانی
-: ولی بیرون.. دیگه تو نیستی..
جونگین نفسی خارج کرد و دستی بین موهاش کشید
+: نگران نباش به سهون و بقیه زود عادت میکنی. و زندان برات خطرناک شده خیلی خطرناک تر از قبل
نگاه فلیکس دوباره به سمت راهروی تاریک چرخید
-: میشه یچیزی بپرسم؟
+: راجع سهون و گی بودنمه؟ نه.
ساکت شد و جونگین خنده ی آرامی کرد.
.................................................................
........................................................
حرفهای سودام تو گوشش زنگ میزد. مثل زنگِ حاصل از تیری که شلیک کرده بود. نفس های عمیقی میکشید تا حالت تهوع رو کمی، کاهش بده. گره ی کرواتِ طوسی با طرح های زرد رنگ به شکل گل رو کمی شل کرد و دستی بین موهاش کشید.
نفس کشیدن هم سخت شده بود.
بالاخره آسانسوری که انگار قصد توقف نداشت، توی آخرین طبقه ایستاد و مرد وارد پنت هاوس بزرگ اما خالی از روحش شد. خونه مثل همیشه تاریک بود و این، باعث دلهره اش شد. کیف و وسایلش رو روی اولین مبلی که بهش رسید پرت کرد. با نگرانی به سمت اتاق خواب راه افتاد و با روشن شدن چراغِ اتومات هال، تونست لوازمش رو روی مبل تک نفره ببینه. کیف، کتش و سوییچ ماشین.
![](https://img.wattpad.com/cover/218955260-288-k525960.jpg)
YOU ARE READING
chocolate and ice
Romance♧اسم فیکشن: شکلات و یخ ♤ژانر: رومنس، اکشن، انگست، رازآلود، اسمات ♧کاپل: کایهون/سکای ورس ، چانبک (هردو اصلی) ♤ فصل اول کامل. قرار بود فقط یه جیب زدن ساده از یه مرد خوشتیپ توی کلابی که کار میکنه باشه، نفهمید چی شد که از جیب زدن به چشیدن یه شکلات جهنم...