part 2

5K 587 102
                                    


سهون انگشتش گذاشت رو پیشونی پسر و صورتش رو که داشت به صورتش نزدیک میشد هول داد عقب: مجبورم نکن بزنم سیستمت رو بیارم پایین که اخراج شم!

قهقه ای زد: باشه اقای بی اعصاب! جاست فرند! باشه؟! ترش نکن!
و دستش سمت سهون دراز کرد

سهون با تردید نگاه چپی بهش انداخت و بعد دستش گرفت و فشار محکمی داد که باعث شد چانیول نیم خیز بشه و آخ ارومی بگه: جاست فرند!!

پسر دست دردناکش مالید و چشمکی زد: جااان! عجب دوست جذابی پیدا کردم

اینبار نتونست جلو خندش بگیره و کمی لباش کش اومد، این پسر واقعا دیوونه بود!!

-: گفتی کمکم میکنی یه پسر پیدا کنم!؟ یه خوشگلشو برام پیدا کن!

شونه ای بالا انداخت و مشغول دید زدن اطراف برای پیدا کردن پسرای گی شد!!
هرچی بود از اینکه حوصلش سر بره بهتر بود! چانیول شاتی که سهون براش پر کرده بود هل داد سمتش: مهمون من! بزن شارژ شی!

لیوان به لیوان پسر کوبید و لبخند محوی زد!
چانیول از جا پرید: بهم لبخند زززد!! این مرتیکه یخ فیس بهم لبخند زززد!

داد کشید :همه امشب ابجو مجانی مهمون من!! سلامتی رفیق جدیدم!

بین هیاهوی خوشحالی افراد حاضر،سهون به پوکر ترین حالت ممکن داشت دیوونه بازیای این پسر جدید که انگار دوست جدیدش هم شده بود نگاه میکرد.
...........
.....

دو هفته ای میشد که سهون هر روز که نوبت متصدی بودنش بود و میومد پشت میز برای کار چانیولم میومد جلوش میشست و حرف میزدن. تو این دو هفته یه پسر تونسته بودن برای یه شب برای چانی دوتایی جور کنن و کلی خندیده بودن..و حتی شماره همدیگرو گرفته بودن و دو سه باری چانیول سهون رو به خونه رسونده بود..البته به اصرار شدید چانیول که به گفته ی خودش میخواست دوست جدید بشدت جذابشو بیشتر ببینه سهون از دیوونه بازیاش خندیده بود و همونطور که حدس میزد چانیول هم مثه بقیه ی ادمایی که میومدن این کلاب پولدار بود
تو این دو هفته سهون تقریبا هر شب به قسمت وی ای پی نگاه میکرد تا ببینه کیم جونگینو میتونه پیدا کنه یا نه؟ اما ندیده بودش.. عجیب بود شاید میومد و یکی دیگه رو پیدا کرده بود؟ اصلا به چه دلیل کوفتی ای داشت دنبال جونگین میگشت؟ خوب قطعا چون فقط یک هفته و چند روز دیگه وقت داشت برای قسط بعدی.. فاک این قسط قرار نبود تموم شه؟ تمومم میشد قطعا ادمای عموش بیخیالشون نمیشدن و الان هیچ راه کوفتیه دیگه ای جز خوابیدن با یکی برای دراوردن پول قسط ماه جدید نمیتونست پیدا کنه..!! و البته که به هر مردی نگا میکرد چندشش میشد و چون یبار با اون خوابیده قطعا دوباره خوابیدن با همون مرد کمتر سخته تا یه ادم جدید؟
پوفی کشید و دستی لای موهاش کشید که دید هیبت اشنایی با موهای ژولیده و بهم ریخته و قیافه آویزون سمتش میاد
سهون با لبخند به پسر که با تیپ کاملا جدیدش جلوش میشست سلام داد: همون همیشگی؟

chocolate and iceWhere stories live. Discover now