هری دوباره نوشته ی روی کارت و به خاطر میاره... 'من می دونم که اون چیکار کرده'


مگه هری چیکار کرده؟


نایل رشته ی افکارش رو پاره می کنه:"هی. حداقل بهم بگو که خبر خوب هم داری."
هری پشت گردنش رو که به طرز عجیبی شروع به داغ کردن می کنه رو می خاره." آآآه... بستگی به این داره که به چی بگی خبر خوب؟"


نایل میگه:"پس اون امضا نکردش... یا مسیح. چه عوضی لجبازیه. اون چه کوفتی از تو می خواد؟"
هری حسی که بهش می گه باید از لویی دفاع کنه رو پس می زنه. نایل راست می گه.

هری یه حق قانونی داره که این طلاق رو انجام بده. و فقط به خاطر اینکه اون و لویی به یه توافق تقریبی رسیدن، دلیل نمیشه که چیزی ازعوضی بودن لویی کم بشه، لویی داره هری رو برای کاری که از اول به خاطرش اینجا اومده بود، پس می زنه!


اون جواب می ده:" کاش می دونستم."
نایل می پرسه." می خوای برات دنبال گزینه های دیگه ای هم بگردم؟"


صدای برهم خوردن چندتا کاغذ داره میاد." من مطمئنم که بدون اجازه ی اون هم میشه طلاقت رو گرفت. من یه دوستی دارم که وکیله—"
هری حرفش رو قطع می کنه:" می خوام که الان خودت رو آروم کنی."


اون مجبوره که یه لبخند کوچیک هم بزنه. نایل قوی ترین محافظش در برابررسانه ها، نقد های بی اساس و طمع کمپانیا بوده. بیشتر چیزهایی که توی کارش به دست آورده به خاطر این بوده نایل همیشه پشت پرده بوده و هری رو هدایت می کرده." من می دونم که تو تازه از تعطیلات برگشتی. ولی شاید بهتر باشه یه بار دیگه هم بری. برو به یه مرکز ماساژی چیزی."


نایل جواب داد:"فکر نکنم بفهمی که چقدر من تو انجام دادنش ناتوانم... من فقط نمیخوام وقتت رو سر یه ادمی هدر بدی که اصلا لیاقتش رو نداره. تو میخواستی برنامه عروسیت رو بچینی الان،
یادته؟" هری آه کشید:"آره یادمه."


هری وقت هایی بهش فکر میکنه یه کوچولو ته قلبش حس جرقه های کوچولویی میکنه. هری نمیتونست توی عروسی نکبت بار اولش چیزایی رو که میخواست داشته باشه، ولی این بار این بار قراره همشون رو داشته باشه.


گل آرایی ، منو تست ، تست مزه کیک ، یک شام تمرینی ، اون میتونست پول هر کلیشه بزرگ عروسی آمریکایی رو که میخواست پرداخت کنه. هری یک راهرو واقعی ، یک مراسم واقعی ، یک شوهر واقعی و یک کت شلواری که فیت تنش باشه میخواست.


" کنترل یه سری چیزها اینجا از دستم خارج شده. اگه بهت احتیاج داشتم تا کاری رو انجام بدی، بهت یه زنگ میزنم"
"پس بهم قول بده که با اتفاقات تخمی اطرافت تنهایی رو به رو نمیشی." هری آه کشید."قول میدم وقتی پیتر رسید اینجا بهت زنگ می زنم. خوبه؟"


نایل گفت:"معلومه که زنگ میزنی." هری حتی میتونه بگه که از پشت تلفن برای نشون دادن موافقتش سری هم تکون داده. "در امن و امان باش، مراقب خودت هم باش، باشه؟"

Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation)Where stories live. Discover now