۱۲- کاری که بهش عشق میورزی چیه؟

369 56 13
                                    


بین برگا تلوتلو میخورد، فِرای قهوه‌ای به‌هم‌ریخته‌ش وقتی راه میرفت به صورتش کشیده می‌شدن. تو تاریکی چیزی نمی‌دید، پس با احساسش تو اون مسیر جلو رفت و وقتی به شاخ و برگای خطرناک برخورد کرد فحش داد. تقریبا خون رو که بخاطر اون برخوردها داشت می‌ریخت حس کرد، و با اینحال همچنان به رفتن ادامه داد. شدیدا به یه چیزی احتیاج داشت. یا شاید... یه کسی.

"لو؟" هری بدبختانه تو شب اونُ صدا زد. خیلی به لویی نیاز داشت و از حس فقدان ناله میکرد.

سکوت جنگل رو در بر گرفت. جرئت نداشت بچرخه، بخاطر ترس از چیزی که ممکن بود تعقیبش کرده باشه. نفسش رو عمیق داخل داد، و تو جنگل شروع به دویدن کرد.

پشت سرش لعنت‌هایی که میفرستاد رو جا میذاشت و شکمش از ترس فشرده میشد.

"هری..." یه صدای عمیق اومد، دلیلی شد برای اینکه اشک از صورت هری پایین بریزه. هری جیغ کشید؛ نمیدونست چیکار کنه، کجا بره، فقط لویی رو میخواست. خیلی بدجور لویی رو میخواست.

"نمیتونی فرار کنی، هری." اون زار زد. قلبش تو سینه‌ش شدید میکوبید. "من هنوز حتی بهت دست نزدم." هری اسم لویی رو به بلندترین نحوی که میتونست داد زد، ریه‌هاش بخاطر این سوختن.

"اوه، لویی رو میخوای؟" اون صدا با تمسخر از هری پرسید. هری بخاطرش غرید، داد زد و ناله کرد، چون هیچی بیشتر از لویی که بین بازوهاش باشه نمیخواست.

"خب... این ممکنه یه مشکل باشه." هری با شنیدن اون صدا یخ زد. خیلی میترسید که بچرخه، پس همونطور که درست روبروی اون پیکر بود حرف زد.

"چرا؟"با نفرتی که تو صداش وجود داشت پرسید.

"خب...لویی مُرده."

هری جیغ کشید، از اون حرف احساس درد میکرد. رو زانوهاش افتاد و موهاشُ تو مشتش گرفت. همینطور جیغ میکشید.

"من اونُ کشتم هری. میدونستی اینکارُ میکنم، نمیدونستی؟ و با با اینحال هیچی نگفتی. چه پسر عجیبی هستی. فکر کنم قراره یکم بهمون خوش بگذره." صدا خندید، باعث شد اشک تو چشمای هری جاری شه.

لویی نمیتونست مرده باشه... اون فقط نمیتونست، هری فکر کرد. دوباره جیغ کشید، فهمید که صداش به زور بیرون میاد، و با اینحال اهمیت نمیداد.

"شاید بخوای صداتُ نگه داری، هری. من بعدا صداتُ در میارم."

یه قول و قرار مخفی شده تو کلماتش بود، و اشکا به پایین لغزیدن رو صورت هری ادامه دادن. بازوهای هری اونُ روی پاهاش کشیدن، اون وقت هری دستی رو حس کرد که سمت پهلوهاش میره. باعث شد دوباره فریاد بکشه...



Mad World (Persian translation) | L.S/Peter Pan crossoverTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang