۱۳- اون ارزششُ داره

327 57 18
                                    


توی هفتهٔ گذشته همهٔ اونا حرکات کاپیتان هوکُ دنبال میکردن. هرجا بود، اونا توی سایه کمین میکردن و نقشه میکشیدن که چجوری باهاش بجنگن. همه‌شون جیرهٔ باقی‌موندهٔ غذاییشونُ مصرف میکردن، چون‌ میترسیدن کاپیتان ردشونُ بزنه اگه برن شکار یا بدتر... اگه میرفتن انگلستان.
بعد از پنج روز این شکلی، مجبور شدن از قفسهٔ مواد غذایی روز مَباداشون استفاده کنن تا بعدا یه فکری به حال خودشون بکنن. کاپیتان بیشتر جنگل میومد و لعنت به اونا اگه نمیدونستن چرا.

وسط این بدبختی بزرگ، هری تصمیم گرفت که باید یاد بگیره اگه توسط کاپیتان دزدیده شد چطوری از خودش دفاع کنه. همهٔ اونا شروع کردن چیزی رو که بلد بودن به هری آموزش بدن، ولی وقتی وارد قضیه میشدی کسی که بیشتر از همه میدونست لویی بود. این یه مشکل کوچیک به وجود اُورد، چون در تمام طول هفتهٔ قبل هری و لویی به طور غیر قابل انکاری به هم نزدیک‌تر شدن.

اونا نمیتونستن وقتی نزدیک همن به یه نحوی همدیگه رو لمس نکنن. وقتی با هم تو یه اتاق تنها بودن همیشه آخرش به یه چیز میرسید؛ اونقدر هم رو میبوسیدن تا لباشون زیادی ورم میکرد که‌ بتونن ادامه بدن. هری بازم سعی میکرد بیشتر پیش بره ولی لویی همیشه میگفت نه، و بعد بحث میکرد که براش آماده نیست، که هری رو ناامید میکرد. ولی هری هیچوقت لویی رو هیچ‌جوری تحت فشار نمی‌ذاشت، پس فقط توی سکوت موافقت میکرد و با عشق رو لبای لویی نوک‌ میزد.
حقیقت اینه که، لویی آماده بود؛ اون فقط فکر نمیکرد که زمان مناسبی باشه. ولی نمیخواست اینم به ناامیدیِ جنسی هری اضافه کنه.

پس حالا، بعد دو روز استفاده از غذای اورژانسی، دخترا تصمیم گرفتن که هری نیاز داره در طول جلسهٔ دفاعش از لویی دور باشه، به این دلیل که هیچوقت توجه نمیکرد. بنا بر این بعد از اینکه دخترا فکرشونُ به اونا گفتن، هری و لویی بلافاصله اعتراض کردن.

"نمیخوام بشنوم" ساوانا گفت، اعتراضشونُ قطع کرد.

لویی و هری بخاطر این خبر با بازیگوشی به هم چسبیده بودن، نمیخواستن جدا شن. لویی پشت هری بود، بازوهاش محکم دور کمر اون بود، و دستای هری رو دستاش بودن.

"ساوانا" لویی نالید، سرش رو شونهٔ هری بود.

"اونجوری بهم نگو ساوانا ابلهِ حشری!"

لویی قرمز شد ولی هری فقط نیشخند زد، موقعیت به نظرش سرگرم‌کننده بود.

"فکر کنم منظور ساوانا اینه که،" کاترین وارد بحث شد. "همهٔ ما فکر میکنیم بهترین کار اینه که موقع کلاسای دفاع، لویی کسی نباشه که به هری درس میده." آملیا چشماشُ بخاطر طرز بیان نرم کاترین چرخوند.

"و، چرا نه؟" هری معصومانه گفت.

"چون آخرش شما عملاً روی همین!" آملیا ناله کرد.

Mad World (Persian translation) | L.S/Peter Pan crossoverWhere stories live. Discover now