Chapter 1

7.2K 637 76
                                    

دید لویی:
'ااااه' با یه ناله ی دیگه میام و کاندوم و پر میکنم ، سرشو میاره بالا تا منو ببوسه! اخم میکنم و رومو برمیگردونم و خودمو از توش میکشم بیرون ، کاندوم و میندازم سطل آشغال. بهش نگاه میکنم ٬ سرش پایینه و مشغول پوشیدن لباساشه! چند دلار براش روی تخت میذارم. لباسامو میپوشم و از اتاق خارج میشم!
خب من نزاشتم اون منو ببوسه چون بنظرم بوسه یه چیز مهمه و نباید تو جایی که هیچ چیز بین اون دونفر وجود نداره استفاده بشه!
درسته که من پسرای زیادی رو به فاک دادم! اوه صبر کن گفتم پسر؟! خب آره! فکت شماره اول: من گیم!!:-) و خب من با پسرای زیادی خوابیدم ولی تو عمرم فقط یه نفر و بوسیدم ک اونم اولین دوست پسرم بود! کسی که باعث شد بفهمم گیم... زاک! ما تقریبا ۷ ماه با هم بودیم به عنوان رابطه اولم بنظر خوب بود ولی خب به سرانجامی نرسید و جدا شدیم! میشه گفت شاید دلیلش این بود که ما عاشق نبودیم! عشق؟! امممم نه! فکت شماره دوم: من به عشق اعتقادی ندارم!
معیار هام برای داشتن رابطه با یه نفر اینکه اون فرد در حد و اندازم باشه که خب من بعد از رابطم با زاک که تو ۱۵ سالگیم بود کسی رو در حد خودم ندیدم و میشه گفت رابطم با زاک اولین و آخرین رابطه ی من با یه نفر تو زندگیمه!! چون مطمعنا هیچکس نیست که در حد و اندازه چیزی که من الان هستم باشه! فکت شماره سوم: من بیش از حد مغرورم!!




خب سلاممم😊
این از اولین چپتر ک فقط یه معرفی کوچولو از لوییه! میدونم هم کوتاه بود و هم خیلی بد ولی خب قول میدم از چپترهای بعدی هم بهتر بشه و هم طولانی تر!
لطفا نظراتونو بهم بگین.😘
دوستون دارم😍

Change (L.S)Where stories live. Discover now