Part23(... تناقض)

177 58 12
                                    

Writer pov
کلاس هنر عجیب ترین کلاس بود ... چون هیچکس توقع نداشت استاد شیمی یهو بیاد و بگه خب کلاس هنر هم با منه ... به هر حال گذشت ...
بعد از خارج شدن استاد محبوبشون از کلاس بکهیون سریع ناله خفه ای کرد ...

×خب بچه ها جمع کنید بریم که انصافا مغزم دیگه قد نمیده ...

=مگه تو مغزم داشتی و به ما خبر ندادی بیون بکهیون ...

÷هی لوکاس اذیتش نکن ... اوپس فک کنم هیونگتون اومد ... میخواید برید بهش بگید نگران نباشه ... ما هستیم از این به بعد ...

مارک با مهربونی این رو گفت تا حس بدی بهشون القا نشه ...

+باشه ... ولی شما نمیایید که با هم اشنا شید ... ؟!

این وسط یه نفر زیادی امپر چسبونده بود ...
×چیه ... نکنه می خواد چکتون کنه ؟! جی پی اس بهتون وصل نکرده که ...

*نه نه ... چان هیونگ اینجوری نیست ... فقط برا این که روز اولمون هست که این جاییم میخواد جا ها رو نشونمون بده ... همین ...

بکهیون سری تکون داد و بعد جیمین و جیهون با قیافه اویزون رفتن پیش چانیول ... چانیول با دیدنشون به سمتشون رفت و خواست کیفاشون رو بگیره که پسرا عقب رفتن ...

+هیونگ دیگ نمی خواد بعد کلاسا بیای پیشمون ... ما خودمون دوست پیدا کردیم ...

*اره هیونگ نمی خواد نگرانمون باشی همه جا رو میگیم بهمون نشون بدن ...

چانیول نگاهی به چهره های توی هم رفتشون کرد ... یه چیزی اینجا درست نبود ...

_پسرا ... چیزی شده ؟!

+نه هیونگ فقط ...

جیهون اومد توضیح بده اما انگار قرار نبود با یه صحبت ساده تموم بشه ...

× هی تو ... چرا فقط نمیری و راحتشون نمی ذاری ... مگه اسیر گیر اوردی ...

بکهیون گفت و بعد تنه ای به چانیول زد و ازشون دور شد ...

چانیول که حالا کمی عصبی شده بود بدون این که به اون پسر توجهی کنه نفس عمیقی کشید و بعد انگار که چیزی نشده باشه به پسر های مضطرب رو به روش لبخند زد ...

_ خیلی خب پسرا ... خوش بگذرونید ...
و دستی توی موهاشون کشید وبه سمت اون پسر گستاخ رفت ... بوی درد سر میومد ...

از پشت شونش رو گرفت و به دیوار پشتش کوبوندش ...
_فکر کردی ...

چانیول تا اون لحظه اینقدر عصبی نشده بود ولی نگاهی به چشمای متعجب و عصبی پسر گستاخ گره خورد و حرفش نیمه تمام موند ... و حالا بک هم متقابلا به اون چشم های درشت و زیبا خیره بود ...

الان چی گفت زیبا ؟! اما سریع بی توجه به کلمه زیبایی که توی ذهنش بولد میشد دوباره روی بی ادبش رو فعال کرد ...

🐾Don't Blame Me 🐾Where stories live. Discover now