-𝑃𝑎𝑟𝑡 10-

2.6K 305 12
                                    

سرم خیلی گیج میرفت...
یکم هم حالت تهوع داشتم....
صدای گریه‌ایی کنارم میومد...
صبر کن این جیمینیهه؟؟چرا گریه میکنه....
شوگا چیشده؟؟
چرا از هوش رفتم...
صدای باز شدن در بود..و صدای گریه جیمین قطع شد...
جیمین:چرا جونگ کوک بیهوش شده بخاطر ضربه سنگ بود؟!
تهیونگ هوفی کشید و شروع به حرف زدن کرد..
تهیونگ: ازونجایی جفتم بیشتر رایحم رو حس میکنه بخاطر اینکه انرژیش رو واسه تمرین هاش داده رایحه عصبانیم باعث شده بیهوش بشه..نفس محکمی کشید و ادامه داد...مین یونگی...فکر کنم اون مشت محکمی که بهش زدم اصلا آرومم نکرده...
دوباره گریه های جیمین بلند شد..
جیمین: نه خواهش میکنم کاریش نداشته باششT-T خودم باهاش حرف میزنم...
تهیونگ: لازم نیست خودم حرفایی باهاش دارم حالا برو پیشش مطمعنم به رایحت احتیاج داره نه اینکه اینجا فقط گریه کنی..
جیمین دیگه صدای گریش نیومد و با شتاپ به سمت در رفت..اون میترسید بدون اجازه تهیونگ پیش جفتش برهه ولی تهیونگ فقط از شدت برخورد تمرینای یونگی عصبانی بود...و آسیب به جفتش.....
وقتی جیمین رفت تهیونگ روی تخت رفت و دماغش رو داخل گردن جونگ کوک گذاشت و محکم رایحش رو حس میکرد..
تهیونگ: بانی میدونم به هوش اومدی..نفس هات منظم نیست..نمیخوای چشاتو باز کنی؟!!
دوباره توی گردنم نفس میکشید و ادامه میداد...
رایحت حتی از قوی ترین مشروب های جهان هم که هیچکدوم نتونستن منو مست کنن منو مست تر میکنه.....

هنوز چشماش رو باز نمیکرد فقط میخواست بگه که تو اشتباه میکنی من هنوز بیهوشم^^
و تهیونگ هم ازین کارای کیوت جفتش لذت میبرد
تهیونگ لباشو نزدیک گوش جونگ کوک رسوند و نفس های داغش رو روی بانیش خالی کرد...کیم جونگ کوک چشات باز کن....
جونگ کوک دیگه نمیتونست نقش بازی کنه وقتی اینقدر هات جفتش اونو با فامیلی خودش صدا میزد:)))
چشاش رو آروم باز کرد و تند تند پلک میزد تا نور اتاق اذیتش نکنه...
تهیونگ با صدای نگران پرسید: حالت خوبه؟!
و با سرتکون دادن های جونگ کوک جوابش رو گرفت...
تهیونگ:جین با نامجون اومدن.. جین کلی غذا پخته..شاید باورت نشه این پک کلی آشپز عالی داره ولی هیچکی به پای جین نمیرسه پاشو که انرژی زیادی هدر دادی....
+ته ته..شوگا هیونگ خوبه؟!!ببی-
تهیونگ نزاشت ادامه بده...و خودش بقیه حرفش رو ادامه داد..
-اینقدر حواسم پیشت بود که اصلا نرسیدم حسابشو برسمم..
+نه نه نه تهیونگ اون هیچ‌کاری نکرده بود..
-چطوری میتونی اینقدر راحت بگی هیچکاری ندیدی خیلی راحت بهت با سنگ آسیب زده بود؟؟؟
+چرا اینطوری میگی؟؟من خودم مقصر بودم اون آلفای پک بود و من بی احترامی کردممم..
-دیگه ادامه نده جیمین پییشه و مطمعنم با یدونه مشت چیزیش‌ نمیشه خودم بعدا حلش میکنم..
+پس تمرین هام؟؟
-فعلا با هوسوک شروع می‌کنی......قدرت اون باده...
.
.
.
#کیمممم فاکینگ نامجووووون اینقدر به غذای من دستت نزنننن...
&آخهههه چطوری اینو میگییی وقتی اون سوسیس ها اینقدر خوشگلننن خام خوشمزه ترهههه تا پختتتشش
#حتما میخوای انگل بگیری آرهههه بعد با اون انگلات بخوای دستتت بزنیییی بهمم...
جیمین شوگا پایین روی میز نشسته بودن و با هر حرف اونا میخندیدن...شوگا بهتر شده بود اون بدتر از مشتای تهیونگ رو حس کرده بود...نگاهی به جیمین زد که داشت با حرکت های نامجون و جین میخندید.. انگار نه انگار نامجون لیدر و جین لونای کل گرگینه ها بودن...یک کاپل خشن و قدرتمند رو کی میتونه تصور کنه اینقدر کیوت رفتار کنن؟!!
با پایین اومدن ویکوک از پله ها تمام سرکشی ها اینا تموم شد و جین شروع کرد حرف زدن....الهی غرغرهای جین کاشکی زود تموم شهT-T
#کیممم فاکینگ تهیونگگگگ.. من بچمو اینجوری بزرگ کردم آرهههه؟؟که منو دعوت کنه واسه شام بعد خودم شام بپزم بعد تازه الان میاییی سلامم کنی؟!!آخ-هه
تهیونگ وسط حرف جین پرید و جونگ کوک رو روی صندلی کنار میز قرار داد و چشم قره‌ایی به شوگا و جین رفت و شروع به حرف زدن کرد...
_درمورد غر زنی اولت بگم که این خودتی میخوای آشپزی کنی و هربار به دستور پخت خدمتکارای اینجا گیر میدی دومن وقتی میدونی چرا هنوز نرسیدم و سلام نکردم بیهوش بودن جفتم بود..غرزنی دیگه ایی ندارین؟!
جین با دهن باز نگای تهیونگ میکرد و لبخند های ریز شوگا و جیمین رو دید..سریع کفگیر رو برداشت و محکم به دست شوگا و جیمین زد...و آخ دوتاشون بلند شد...شما دوتا گربه جوجه به چییی می‌خندینن؟!!!
نامجون خنده هاش بلند شد و رو به جمع ادامه داد...لونای منو اذیت نکنینن و دوباره خندید...
جین دندون های گرگیش رو دراورد و محکم بازوی نامجون رو گاز گرفت و صدای آخ نامجون کل پک رو گرفت...
حالا اینجا تهیونگ و جونگ کوک بودن که میخندیدن..
جین نگاهشو به اونا داد و شروع کرد به حرف زدن...
جفت کیم تهیونگ قوی ترین شخص حساب میشه و حتی یک آواتاره ولی من هربار میبینمش یا بیهوشه یا مریضه و یا بیهوشه...بعد شروع کرد به خندیدن...
درسته این یک شوخی بود و جنبه میخواست..ولی جونگ کوک ناراحت شد اون لیاقت آوتار و جفت تهیونگ نبود..تهیونگ که رایحه ناراحتی جفتش رو دید دندون های خوناشامی و تیزش رو نشون جین داد و سریع بلند شد و جونگ کوک رو بغل کرد...
محال بود
میفهمین؟!
محاااااال بود کیم تهیونگ تو عمرش کسیو بغل کرده باشه اونم تو چی... اونم تو جمع...
تهیونگ: کیم سوکجین جای غر زدن و شوخی های بمیزه سوسیس هارو سرخ کن:|
جین ایشی کرد و بی جنبه ایی زیر لب گف و دست شفا دهنش رو روی بازوی نامجون گذاشت...
#کیم فاکینگ نامجووووون چرا حمایت نکینیی؟!!!!
نامجون دوباره قهه قهه هاش بلند شد...

Jk

خب رایحه و بغلی که تهیونگ بهم داد حسابی منو آروم کرد ولی نباید اینجوری با جین برخورد می‌کرد...
+ته‌ته چرا اینجوری با جین هیونگ کردی؟!!
-میدونی من.. راستش.. نمیتونم ناراحتیت و اسیب زدن بهت رو کنترل کنم.. میدونم جین هیونگت کاملا متوجه میشه که منظوری ندارم و ناراحت نمیشه ولی کاملا می‌تونه بفهمه که چه چیزی درست نیست...
الان اون فکر میکرد که تو کاملا شوخی میگیری نمیدونست وضعیت خوبی نداری و هنوز کاملا اول راهی..نگاش نکن که داره سر به سر نامجون میزاره اون خیلی داناست و مطمعنا بهت کمک میکنه ولی اگه من اون رفتار رو نشون نمیدادم بازم این شوخی هارو میکرد...
#هوووووی سوسیس ها سوختتتننن پددددصگگگگگگ...

𝑺𝒕𝒐𝒏𝒆 𝑶𝒇 𝒀𝒐𝒖𝒓 𝑷𝒐𝒘𝒆𝒓Where stories live. Discover now