-𝑷𝒂𝒓𝒕 8-

2.5K 312 15
                                    

خب بعد از حرف زدن با هیوجین به سمت طبقه بالا رفتیم...
وااایی این مدت اینقد زندگیم عوض شده بود که یادم رفت بگم اطرافو نگاه کنم....
و بله دوباره شدم جونگ شوک.....
اینجا قصررررر بودد؟؟؟؟؟؟
کی فکرش میکرد پادشاهه خوناشاما بشه جفتم؟!T-T
کی فکرش میکرد منی ک فکر میکردم هیچ قدرتی ندارم الان بشم آواتار و تنها کسی که دارای قدرتای هر عنصر و محبوب کنار الهه هاست...
الهه هایی که از بچگی همیشه کنارم بودن....
کل زندگیم فقط با یک اتفاق عوض شد...
دریاچه..
جاسوسای لواتاریا...
و کیم تهیونگ...جفتم...
اینجا زییا ترین نقطه زمین بود که تاحالا دیدم...
نمیدونم چند طبقس و الانم نمیدونم طبقه چندممم:| اما هرچی باشه داریم میریم طبقه بالا+_+
+اممم هیوجین یکم درمورد قصر توضیح میدی...
هیوجین روی پله ها ایستاد و به سمت من چرخید..و شروع به حرف زدن کرد....
-آممم خب ببین اینجا درسته قصره ولی این قسمت پایگاه خوناشام هاست و همینطور پایگاهه اصلیه بعد یکم که به سمت غرب بریم پایگاه گرگینه هاست...
این پایگاه هم چهار‌ طبقست طبقه اول قسمت عمومی حساب میشه و خیلی بزرگه مثلا امم آشپزخونه و... طبقه دومم رده پایین و طبقه سوم رده های بالان و طبقه آخر رییس کیم هستن..
الانم طبقه اولیم داریم میریم طبقه سوممم..
+ولی چرا سومم؟!مگه سوم رده بالا نیست؟؟جیمین چرا رده بالا حساب میشه؟!
-خب ببین جیمین جفت آقای مین یونگی هست و آقای مین رده بالا و با قدرت خاکه... وویی جونگ کوکی اون خیلی قدرت منده...حتی رایحش البته راحیه آقای کیم خیلی قویه واسه همین همه کارکن های اینجا موقعه خواب و بیدار شدن یک قرص میخوریم که از بویااییمون کمتر میکنه...
+من که همچین دارویی نمیخورم چرا اذیت نمیشمم؟!!!
-خب شما جفت آقای کیم هستین:))
+اووه
لبخند ریزی زدم..شایدم ذوق زده شدمم؟؟عرر خب همینطوری که با هیوجین حرف میزدیم به طبقه سوم رسیدیم...
-اقای جونگ کوک وقتی کارتون تموم شد منو صدا کنین باید به تمرین هاتون هم برسین..فقط زیاد طول نکشه...
+منو آفا آقا صدا نکن:/باشه نونا:))))
-کیووتتتت بای بایT-T
بعد از دست تکون دادن آروم در جیمین رو زدم...

Jimin

خب وقتی شیطنت میکنی خودتو واسه جفتت لوس میکنی باید انتظار ی کیس مارک دردناک ولی لذت بخش رو گردنت ببینییی وادفاککک چرا اینقد پرنگهههه جفتمم وحشیهههه نههههه...
صدای در منو به خودم آورد نکنه باز جفت وحشیمههههههههه
سمت در رفتم و آروم درو باز کردن و با دیدن چهره کوکی هول کردم....سمت بغلم پرید و محکم بغلم کرد و بلند داد زد جیمینیپیییییی......
خب پارک جیمین به دست این موجود کیوت در عین حال خطر ناک گیر افتادی....
کیس مارکموووو چییی بگمممم خدااا لعنتتت کنه میییین فاکینگگگ یونگییییییییی.....

jeon Jungkook (kim)

خببب جیمینیم رو دیدم ولی چرا مشکوک میزنه؟!!
چرا شوکه شدههه؟؟؟
من رفتار جیمین رو میشناسم این موقعه ها الان بغل هم جیغ می‌زدیم وایسا ببینم چرا همش دستش رو گردنشه؟؟؟؟؟
+وایسا بیینم....بیا اینجااا
-اممم جونگ کوک میگم تو-وو
+هییشش بعدن سوال میکنیم بیا اینجا..
-تروخدا رحم کن...
نزدیکش شدم و دستش رو برداشتم اوه گردنش کبوده..
+نکنه اون مین کثافت بزور اینکارو کرده هان؟؟نکنه اذیتت میکنننههه؟؟
$مثلا میخای چکار کنی؟!جفت منه تو چکارشی؟!
خب با صدای دیگه سمت عقب برگشتم...اوه پس جناب مین ایشونه..
+من دوستشم یا بهتره بگم داداشش تو غلط میکنییی اذیتتتش کنیی
خواستم بع سمتش برم وخفش کنم ک جیمین منو سریع به عقب کشید...
-کوکی کوکییی کوییکوکئیییی آرومم باششش اون اذیتم نکرده باشه؟!
خب خجالت جیمین همه چیو نشون داد پس باز شینطت بازی کرده... عررر خوب جناب جونگ کوک ریدی ولی نشون دادی تو آینده نمیتونه کاری کنهههه^^ اما بوی تلخی ک از اقای مین میومد ی چیز دیگه بود....
امیدوارم تمرین هارو بهم رحم کنه...

𝑺𝒕𝒐𝒏𝒆 𝑶𝒇 𝒀𝒐𝒖𝒓 𝑷𝒐𝒘𝒆𝒓Where stories live. Discover now