Why'd you only call me when y...

By KimizWorld

38.6K 3.9K 669

زین و لیام ، زوجِ جوون، با کلی مشکل و دردسر تو رابطشون... از زمانی که لیام اخراج شد ، همیشه به طرز وحشیانه و... More

Hi
1
2
3
4
5
6
7
8
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24

9

1.5K 148 40
By KimizWorld

Zayn's POV

با بهترین حس بیدار شدم ، لیام رو تخت کنار من.من خیلی خوشحالم که برگشته و عوض شده ، ولی دارم سعی میکنم واسه یه مدتی بهش اهمیت ندم.دستاش روی گونمه و آروم نوازش میکنه.لبخندی از روی علاقه بهش میزنم و اونم جوابمو میده.من میخوام همیشه اینجوری بمونیم.بدون هیچ چیزی که بهش فکر کنیم.میخوام همینجوری بهم نزدیک بمونیم یا حتی بیشتر ازین هیچیِ بینمون.من همه لیامو میخوام و میخوام فقط ماله من باشه.

آروم میرم روش ، خیلی نرم لباشو میبوسم.دستاش به سمت پایین بدنم حرکت میکنه و محکم کمرمو میگیره.پاهام دو طرف بدنشه و خودمو به قسمت پایین تنش میمالم تا وقتی که حس میکنم برآمدگیش داره بهم فشار میاره.منو حرکت میده و میندازه رو تخت ، حالا اون روی منه.دکمه های لباسمو باز میکنه ولی همونجوری ولش میکنه و به خودش زحمت نمیده درش بیاره پس خودم اینکارو میکنم.شلوار و باکسرمو با هم در میاره ، منو سخت آزاد میکنه.

-:"لطفا..."ناله میکنم.

لباسای خودشم در میاره ، حالا اونم مثل من کاملا لخته.وسط پاهام میشینه.وسط رونمو میگیره و پاهامو از هم باز میکنه.من کاملا جلوش بی دفاعم و سریع قرمز میشم.به پایین به من نگاه میکنه و یه چیزی تو چشماشه ، شهوت.

نمیدونم چرا ولی حس میکنم که اندفه مثل بار اوله.پاهامو بیشتر باز میکنه تا جایی که حس میکنم بیشتر ازین نمیتونم و استخونام شروع به درد گرفتن میکنن.میاد بالا و یه بوسه سریع رو لبم میزاره و سرشو رو سوراخم میزاره ، توش نمیکنه ، همونجا نگه میداره.

+:"میخوام خشک بکنمت" تو گوشم زمزمه میکنه.من نمیخوام ولی من فقط میخوام باهاش خوب باشم پس سرمو تکون میدم.

همشو بدون هیچ معتلی میکنه توم.سریع دستشو میزاره رو دهنم ، کاملن میپوشونه و من نمیتونم کوچکترین صدایی درارم.ولی اشکام سرازیر میشه و احساس میکنم از پایین دارم میسوزم.میدونم بعد این نمیتونم راه برم.

خودشو میکشه بیرون و دوباره میکنه تو و باعث میشه واسه اون دیک لعنتیش خواهش کنم و در عین حال امید داشته باشم که تمومش کنه.حس میکنم سوراخم کاملا دورش منقبض شده و اون هیجان زده نگاش میکنه.نگاهمون واسه چند ثانیه گره میخوره قبل اینکه اون بکشه بیرون و دوباره به پروستاتم ضربه بزنه.

هی میکشه بیرون میکنه تو و به من حتی زمان نمیده  که خودمو باهاش وفق بدم.صادقانه بگم ، اون بزرگ و کلفته و بدجور آدمو اذیت میکنه!حس میکنم خون از سوراخم چکه میکنه ولی اون به این صحنه پوزخند میزنه.

دستش هنوز دهنه منو پوشونده و هنوز داره محکم ضربه میزنه و باعث میشه من همش ناله کنم.زاویه شو عوض میکنه و اون دیکِ رو عصابشو خیلی راست میکنه تو من قبل از اینکه بدون لمس بیام.بدنمو بلند میکنه و بهم ضربه میزنه تا روی چهاردست و پا واستم ، بدون اینکه دیکشو در بیاره. گریم در میاد ولی اون محکم بهم اسلپ میزنه.هم زمان که عقب جلو میکنه به اسلپ زدن ادامه میده.

+:"هرزه."

قلبم با این حرفش شکست.چرا باید به من بگه هرزه؟اون هیچوقت منو اینجوری صدا نمیزد ؛ چرا اون انقد تغییر کرده؟چرا انقد با من خشن شده؟من عشق میخوام ، من میخوام عاشقم باشه.

شروع کردم به پس زدنش ، ولی اون عمیق تر و عمیق تر خودشو تو من میکنه و من ضعیف و بی دفاع تر میشم.

+:" آروم باش هرزهههه"

گریه میکردم.من اهمیت نمیدم چقدر درد داره وقتی اینجوری منو پر میکنه ولی حس میکنم  از این اسمی که بهم داد خیلی ضربه خوردم.شروع میکنم به جیغ کشیدن و میخوام تمومش کنه ولی اون تندتر و سفت تر ادامه میده و تو این لحظه من فقط میخوام بمیرم.

اون بلند ناله میکنه و میفهمم که نزدیکه.

-:" درش بیار! لطفا! لیام! من نمیخوام حامله-"

اون خودشو ول میکنه و با فشار خیلی زیادی توم ضربه میزنه و باعث میشه جیغ بکشم و تنم به لرزه بیوفته.من الان آماده بچه دار شدن نیستم.ولی چرا اون داره اینکارو با من میکنه؟یعنی اون دیگه منو اصلا دوس نداره؟

Liam's POV

عمیق واردش میشم و مجبورش میکنم دست از جیغ کشیدن ور داره.به حرکت دادن ادامه میدم تا به ارگاسم برسم ، و همزمان تو سوراخ خیسش از داغی زیاد میسوزم.یکم از کامم از سوراخش به بیرون میریزه ، روی رونش.چه هرزه ایی.من فقط میخوام اونو به فاک بدم ، دوباره و دوباره.

خودمو بیرون میکشم و کونشو نگه میدارم ، فشارش میدم تا کامم بیشتر بریزه بیرون.با دیدن این صحنه دیکم تکونِ کوچیکی میخوره.زبونم و میکنم توش و باعث میشه بپره ولی کونشو به صورتم فشار میدم.بیشتر زبونمو توش میکنم و مزه خونو حس میکنم.وقتی دارم سوراخشو با زبونم میگردم ناله های شدیدی میکنه.

بیرون میکشم و به سوراخ گشاد شدش نگاه میکنم.این خیلی کردنیِ !

+:" بس کن!لیام!لطفا تمومش کن!"خیلی بیچاره بنظر میاد.

-:"هرزه"و گریش شدیدتر میشه.

من حتی نمیدونم چرا به اینجوری صدا کردنش ادامه میدم.ولی این خیلی بهش میاد و من نمیتونم عصبانیتمو کنترل کنم.لباسامو میپوشم و نگاش میکنم که چقد بی دفاع و بدبخت رو تخت افتاده.

یهو احساس گیجی کردم و بدنم یه چیزیو طلب کرد.به خودم ناله کردم و کتمو از جالباسی ورداشتم.سریع سمت ماشینم رفتم و از خونه دور شدم.به مواد لعنتی نیاز دارم.من بهش معتاد شدم و اصلا نمیتونم خودمو کنترل کنم.تندتر و تندتر روندم تا به مقصدم رسیدم.

ولی بعدش ، میفهمم که من قلب حساسشو نابود کردم.لعنتی.هزار بار به خودم فُش میدم.من باهاش چیکار کردم؟میتونم اشک داغیو که رو گونه هام میوفته حس کنم.تو ماشین میمونم و به این فکر میکنم که چیکار کردم.من خیلی احمقم چرا با زین همچین کاری کردم؟اون هیچ کار اشتباهی نکرده بود

تو یه مادر جنده ایی لیام.

موهامو میکشم و ناله میکنم.من واقعا بابتش پشیمونم.من باید همین الان برگردم خونه ولی من به مواد نیاز دارم.تو ماشینم میمونم تا وقتی حس کنم آروم شدم و بعد با عجله بیرون میرم.دلم میخواد سریع تر خونه باشم.وارد کلاب میشم و بدنای خیس عرق دورم میرقصن.بزور سعی میکنم مستقیم راهمو برم و لوییس تاملینسونو ببینم ، فروشنده ی مواد (ساقی).
(نظر مترجم: tell Loui -_-)

پولشو میدم و برمیگردم تو ماشین.با سرعت زیاد به سمت خونه میرم و تویه زمان کمی به گاراژ میرسم.سریع مواد و تویه دهنم میزارم و فوری قورتش میدم.بیست دیقم طول میکشه ویدمو بکشم و به این فکر میکنم که چیکار کنم زین دوباره بهم اعتماد کنه.ولی چی میشه اگه نکنه؟باعث میشه بیشتر تو افکارم فرو برم.میترسم ازم بخواد که طلاق بگیریم.سرمو تکون میدم.نه.اون اینو نمیگه.و این اتفاق هیچوقت نمیوفته.
_______________________________________

آ خب من نتونستم اینو زود نزارم -.-
لذت ببرید!

-//Kim

Continue Reading

You'll Also Like

210K 15.5K 35
پسری که عاشق ممنوعه ترین فرد زندگیش بود... عشق ممنوعه جونگوک به همسر خواهرش تهیونگ که از قضا سرهنگ بود چی میشه اگه جونگکوک نتونه جلوی احساساتش رو بگ...
Difference By N

Fanfiction

162K 21.1K 68
اونا عاشق هم شدن اما باید یاد بگیرن عشق تنها دلیل برای باهم بودن نیست پس باید برای باهم بودنشون دلایل دیگه ای داشته باشن... Larry Stylinson Fanfictio...
12.8K 2.6K 10
جایی که هری برای لویی جوک میگه تا کاری کنه عاشقش بشه. Original Story By: @tjeffsandsniffles
115K 24.2K 63
عشق؛یک اتحاد دونفره‌ای است،علیه جهان.