Why'd you only call me when y...

By KimizWorld

38.6K 3.9K 669

زین و لیام ، زوجِ جوون، با کلی مشکل و دردسر تو رابطشون... از زمانی که لیام اخراج شد ، همیشه به طرز وحشیانه و... More

Hi
1
2
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24

3

1.8K 198 21
By KimizWorld


Liam's POV

صبح روز بعد ، من در حالی از خواب بیدار شدم که زین منو از پشت بغل کرده بود.از روی لباسی که تنم بود هم میتونستم داغیِ نفساشو حس کنم.اون خروپف میکرد ولی بنظرم خروپف کردنشم کیوته.هروقت که خیلی خستس تو خواب خروپف میکنه و واسه من عجیبه که چی اونو انقدر خسته کرده چون ما دیشب حتی سِک..اوه.من یهو دیشبو یادم اومد.من دیر برگشتم خونه و البته مست بودم ، شاید واسه اینه که اون الان انقدر خستس.

آروم دستاشو از دور خودم برمیدارم ، و سعی میکنم بیدارش نکنم چون اگه خوابشو بهم بریزم کلِ روزو بداخلاق میشه.بدنمو برمیگردونم و فرشته ی خوشگلمو میبینم که خوابیده.نمیتونم جلوی لبخندمو بگیرم چون اون وقتی خوابه خیلی مظلوم و بیگناه به نظر میاد.

گونشو آروم لمس میکنم ، نرمی پوستشو زیر دستم حس میکنم.سعی میکنم جلوی خودمو بگیرم تا لبای نرم صورتیشو گاز نگیرم.حس میکنم که لبخندی روی لباش شکل میگیره. ازش دور میشم و میبینم که خواب آلو بهم لبخند میزنه.منم لبخند میزنم و دوباره گونه هاشو لمس میکنم:" صبح بخیر خوشگل"

-:"صبح بخیر" زیر لب زمزمه میکنه

چشاشو میماله و سعی میکنه دیدشو بهتر کنه.گیج بهم نگاه میکنه :" تو دیشب مست بودی."

خب من یکم قلبم شکست چون اون حتما خیلی نگران من شده.ولی مست کردن تنها چیزیه که من بهش نیاز دارم.واسه اینکه تمام نگرانیا و بدبختیام از یادم بره.ولی میدونم که بیبیِ من زیادی محتاطِ ، و الان من احساس گناه دارم.
+:"من معذرت میخوام"این تنها کاریه که میتونم انجام بدم.

سرشو به نشونه ی تایید تکون میده :" دیگه تکرار نمیشه؟"

من واقعا نمیتونم بهش قول بدم که دیگه مست برنمیگردم خونه.این مثل این میمونه که من بتونم تمام مشکلاتمو فراموش کنم و این واقن کمک میکنه که من زودتر دیوونه شم.ولی به هرحال من بهش میگم باشه و لباشو میبوسم و البته سکس صبحگاهی!:|
پس وقتی که بوسمون داغتر شد، میرم روش و شروع میکنم به لخت کردنش.شلوارشو آروم در میارم و بعدش مال خودمو.پاهاشو باز میکنم و قبل اینکه خودمو توش فرو کنم آمادش میکنم.اون شروع میکنه به اسممو ناله کردن هرچقدر که من بیشتر توش فرو میرم.

یه کشش قوی و پرحرارت بینمون احساس میکنم و محکمتر و محکمتر ضربه میزنم تا وقتی که اون بدون اینکه خودشو لمس کنه میاد.وقتی که حس میکنم منم نزدیکم خودمو از توش بیرون میکشم و میزارم خودم ، خودمو ارضا کنم.

به پایین ، جایی که زین زیر من قرار داره ، نگاه میکنم.عرق کرده و نفس نفس میزنه.پوست برنزش میدرخشه ، لباش از هم فاصله گرفته ، نفسش میلرزه.اون لعنتی واقعا کردنیه!!

با هر نفسی که میده بیرون ، آروم میبوسمش ، بین هر بوسه لبخند میزنه.از روش بلند میشم و کمکش میکنم که اونم بلند شه.به حموم میریم برای یه دوش آرامش بخش.با صابون تو دستم اونو میشورم ، خب اون خیلی نرمه و کنار من مثل یه بچه میمونه.نگاهش بالا به سمت منه - من ازون بلندترم ، وقتی که من دارم صابونو با دستم حرکت میدم.بهش لبخند میزنم ، مثل همه وقتایی که اون درست جلو رومه.

وقتی کارم تموم شد با دوش هردوتامونو میشورم.من اول از زیر دوش میام بیرون تا حوله هامونو بردارم.حوله خودمو دور کمرم میپیچم و حوله زینُ دور بدنش.این باعث میشه تو این حوله پفی و کرک دار کوچولوتر بنظر بیاد.ما به اتاقمون برمیگردیم و تو سکوت لباسامونو میپوشیم.

-:"من صبحونه درست میکنم"بعدش از اتاق بیرون میام و میرم طبقه پایین.

پشت سرم دنبالم میاد.میپره روم و دستای کوچیکشو مثه یه کوالا دورم میپیچه.واسه اینکارش خندم میگیره و دستاشو نگه میدارم ، تا آشپزخونه میبرمش و آروم میزارمش رو صندلی.

شروع میکنم که واسا خودمون پنکیک درست کنم.زیر لب آروم آهنگ میخونه ولی من میتونم بشنونم که چجوری صداش انقدر جذابه.زمانی که منتظرم پنکیکا آماده شه ، برمیگردم تا زمزمه خوندنشو ببینم و تو آهنگ غرق بشم.نگاهش بهم میوفته و سرخ میشه.من دوباره ریز ریز میخندن و تمرکزمو میدم به پنکیکا.

***

-:"کار پیدا کردی؟"اون ازم میپرسه وقتی دارم کفشامو میپوشم تا برم بیرون ، دوباره.

+:"دارم سعی میکنم."از رو مبل بلند میشم ، بغلش میکنم و پیشونیشو میبوسم.از بغلم بیرون میارمش تا نگاش کنم.چشمای فندوقی بزرگش نگرانه ، شاید واسه اینکه دوباره امشبم مست برگردم خونه بدون اینکه کار پیدا کرده باشم.ولی این اولشه و من قول دادم بهترینارو انجام بدم واسه اون ، واسه خودمون.

نرم لبشو گاز میگیرم :" نگران نباش ، من کار پیدا میکنم واسه خودمون ، بزودی"
(این soon همون soonایه که واسه آلبومشم گفت :|)

زیر لب میگه:"باشه ، موفق باشی لی"

از خونه میام بیرون و سوار ماشینم میشم.زین هنوز داره از جلوی در با دو تا چشم درشتش منو نگاه میکنه.اون جُثتش خیلی کوچوله ، و ازین فاصله ایی که الان دارم میبینمش خیلی کیوت بنظر میاد.و حتی کیوت تر میشه وقتی میری نزدیک تر.سنش با قیافش اصلا همخونی نداره.اون باعث میشه من بخوام سریع از ماشین پیاده شم ، به سمتش بدوم و بچسبونمش به دیوار.من عمیقا عاشقشم.زین تنها مال من.

دستای کوچولوشو واسم تکون میده ، بهش لبخند میزنم و براش دست تکون میدم و بعد حرکت میکنم.ذهنِ من با اونه ، مهم نیست فاصله چقدر باشه.من همیشه دارم به اون فکر میکنم.آمم خب من باز حس گناه میکنم که اینجوری بهش دروغ گفتم.ولی این یعنی من نمیتونم خودمو کنترل کنم و نیاز دارم یکم خوش بگذرونم.پس تا اونجایی که جا داره سریع میرونم و امیدوارم هیچوقت اینو نفهمه.

"اون ناراحت میشه.تو یه عوضی ای"

قیافه ناراحتش همش تو مغزمه.

"تو دیگه چجور شوهری هستی؟یعنی نمیدونی این کارت چقدر باعث میشه که اذیت بشه؟"

حالا اشکاش میریزه پایین ، من متنفرم ازینکه ببینم اون داره گریه میکنه ولی...

"بعد اونوقت چرا داری اینکارو میکنی؟چرا مثه یه احمق رفتار میکنی؟"

سرمو تکون میدم و سعی میکنم افکار منفیو از ذهنم دور کنم.ولی هرچقد بیشتر سعی میکنم ، بیشتر تو سرم حرفای تند و خشن میزنن.این خیلی خسته کنندس.باعث میشه من زودتر بخوام کارمو بکنم.به خودم نیشخند میزنم.تو یه عوضیِ لعنتیی لیام.اوه.

پدال و محکم تر فشار میدم و این باعث میشه ماشینم سریع تر چیزی بره که من فکرشو میکنم.خب من بالاخره ماشینمو جلوی بار پارک میکنم و ...
خداحافظ افکار منفی ، سلام دیوانگی!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Khb bacheha mn vqn nmidonm ino dos drin ya na!
age khosheton nyomde ya hmchin chizi byd bgm dastan az bade in hayejan angiz mishe o age inm nzrtono avaz nmikone bgid mn dg edame ndm,,!

-//kim

Continue Reading

You'll Also Like

246K 28.8K 39
Original Larry Stylinson (persian AU) for Iranian Larry shippers
47K 6.9K 13
میتونم یکمی از اون بوسه های ترش ات داشته باشم ؟
157K 28.9K 52
شاید هم کمی امیدوارتر از امید هستم که هنوز هم لبخند می‌زنم، که هنوز در آغوش می‌گیرم، که هنوز وقتی یادت می‌افتم، ناخودآگاه دستم می‌رود سمت شماره‌ات، م...
158K 16.1K 18
هرى و لويى ٢٠ ساله كه باهمن، كه هرى خيانت ميكنه، و لويى ميشكنه، و هرى يك سال مهلت داره تا ازدواجشون رو درست كنه.