پارت_22
"جیمین"
تهیونگ بهت زده به صفحه ی کامپیوتر زل زده بود.
_تهیونگ: این من نیستم! باور کنین من نیستم.
~رئیس: اگه تو نیستی پس کیه؟! واقعا انتظار نداشتم خائن تو باشی!
_ دارم راستشو میگم چرا باور نمیکنین؟
~رئیس: مدرک یا شاهدی داری که ثابت کنه حرفتو؟
تهیونگ به زمین خیره شد.
_نه
~ متاسفم آقای کانگ شما به علته فروشه اطلاعات به مجرمِ تحت تعقیب و به خطر انداختنه عملیات بازداشتید!
✓ جو هیونگ: رئیس شاید راست میگه اخه این کار از تهیونگ بعیده.
~متاسفم ولی طبق قانون تو کار ما «شاید» وجود نداره و برای اثبات بی گناهی باید مدرک داشته باشید.
رئیس با تردید دستبندو در آورد و به دسته تهیونگ زد انگار که خودشم نمیخواست این کارو بکنه.
_هیونگ حداقل تو یه چیزی بگو! بهشون بگو کار من نبوده!
نمیدونستم باید چیو باور کنم عکسه روی صفحه ی کامپیوترو یا حرفای تهیونگ.
جو هیونگ سکوته منو دید و رفت سمته تهیونگ.
✓ ته نگران نباش همه چیز درست میشه! ما ولت نمیکنیم.
تهیونگ خواست حرفی بزنه ولی نتونست چون مامورا بازوشو گرفتن و با خودشون بردنش و فقط منو جو هیونگ تو اتاق مونده بودیم.
✓ تو که فکر نمیکنی تهیونگ همچین کاری کرده باشه؟!
+فعلا نمیتونم مطمئن حرف بزنم. ما یه ویدئو داریم که کاملا صورته تهیونگو نشون میده.
✓ راست میگی.
قرار شد تهیونگ امشب تو بازداشتگاه بمونه و براش پرونده تشکیل بدن.
...........................................................
از اونجایی که فعلا کاری از دستم برنمیومد برگشتم خونه تا یکم استراحت کنم و فردا بعد از کارم برم ایستگاه.
از ماشین پیاده شدم و سوار آسانسور شدم که از شدت کلافگی گرمم شد و کتمو در آوردمو چند تا از دکمه های لباسمو باز کردم. تو آینه ی آسانسور به خودم نگاه کردم.+این دیگه چه وضعیه؟!
.
.
.
دم در وایسادم و زنگو فشار دادم.مامان: خوش اومدی پسر...
مامان با دیدنه سر و وضعم حرفش نصفه موند.
×پسرم چی شده؟! چرا اینطوری شدی؟!
یهو دلم بغله مامانمو خواست برای همین خودمو انداختم تو بغلش.
×آیگو، حالت خوبه جیمین؟ داری نگرانم میکنی.
YOU ARE READING
🌟 I Will Find You 🌟
Fanfiction📌نام فیک: I will find you 📌ژانر: پلیسی_عاشقانه 📌کاپل ها: Jenmin & Taerosé 📌خلاصه: جیمین و جنی همسایه و همکلاسی هستند و هر دو از نظر مالی در وضعیت بدی به سر میبرند اما دوستانی باوفا و مهربان برای یکدیگرند. همه چیز برای این دو دوست خوب پیش میرفت...