پارت_17
"جیمین"
شیش نفر با چوب بیسبال بهم حمله کرده بودن و من با همشون درگیر شدم. حمله ها پشته سر هم بود و من وقت نمی کردم تفنگمو در بیارم.
سه تاشونو ناک اوت کردم و دستمو بردم سمته تفنگم که درش بیارم اما یکی از پشت بهم ضربه زد و من افتادم زمین.
درد بدی تو شونم پیچید اما توجهی بهش نکردم و خواستم بلند شم که یکی از محافظا با پاش به همون قسمت از شونم که ضربه خورده بود فشار وارد کرد و تنفگشو سمتم گرفت.✘گیر افتادی!
.....................................................
"جنی"
تمومه حرفایی که شنیده بودم مدام کلمه به کلمه تو مغزم اکو می شدن و گرمیه اشکو روی گونه هام حس می کردم.
_( نه جنی اینا چرندیات محضه باورشون نکن).
دهن باز کردم که حرفی بزنم ولی با شنیدنه صدای ترسناک و بلندی از بیرونه اتاق حرفم تو دهنم موند و از ترس یه گوشه جمع شدم.
یهو در باز شد و محافظا یه نفرو انداختن داخله اتاق که با دیدنش از تعجب شاخ در آوردم.+جنی، حالت خوبه؟؟؟؟ چیزیت که نشده؟؟؟؟
_یونگ؟؟؟!!!! تو اینجا چیکار می کنی؟
~جونگ جین: وایسا ببینم اینجا چه خبره؟؟؟؟!!!
✘محافظ: آقا این مرد مخفیانه وارد کلبه شده بود.
~پس محافظای دم در چه غلطی داشتن می کردن؟
✘اونا بیهوش شدن.
آقا دستورتون چیه؟ باید این غریبه رو بکُشیم؟!با شنیدنه کلمه ی «بکُشیم» احساس کردم که قلبم یه لحظه از حرکت ایستاد و اشک از چشمام سرازیر شد.
جونگ جین با یه لبخنده چندش بهم نگاه کرد و گفت:~فعلا دستو پاهاشو ببندین.
اگه قرار باشه کسی بکشتش میخوام اون یه نفر خودم باشم.همونطور که محافظا رفتن سمته یونگ تا دستو پاهاشو ببندن با نگرانی به یونگ نگاه کردم و اون با چشماش بهم فهموند که آروم باشم.
وقتی محافظا کارشون تموم شد به دستوره جونگ جین از اتاق بیرون رفتن و ما سه نفر مونده بودیم.
جونگ جین رفت سمته یونگ و کنارش زانو زد.
موهای یونگ رو تو دستش گرفت و محکم به عقب کشید که صورت یونگ از درد جمع شد.~خب خب خب، ببین کی اینجاست. معشوقه ی کوچولوی خانومه جنی.
هه یعنی واقعا این جوجه فُکُلی رو به من ترجیح میدی؟!_معلومه که اونو به حرومزاده ی آشغالی مثه تو ترجیح میدم.
~اوووو اینجوری نگو عشقه من قلبم میشکنه.
جونگ جین حالته متفکری به خودش گرفت و گفت:
~شاید اگه اون بینمون نباشه تو بالاخره عاشقه من شی و باهام ازدواج کنی.
YOU ARE READING
🌟 I Will Find You 🌟
Fanfiction📌نام فیک: I will find you 📌ژانر: پلیسی_عاشقانه 📌کاپل ها: Jenmin & Taerosé 📌خلاصه: جیمین و جنی همسایه و همکلاسی هستند و هر دو از نظر مالی در وضعیت بدی به سر میبرند اما دوستانی باوفا و مهربان برای یکدیگرند. همه چیز برای این دو دوست خوب پیش میرفت...