پــارتــ_5

Começar do início
                                    

× یونگ؟

+بله؟

_قیافت به نظرم آشنا میاد و از طرفی مطمئنم که جایی ندیدمت چون محاله همچین قیافه ای رو یادم بره. بیشتر حس میکنم ممکنه که تو خواب و رویا دیده باشمت.

همونطور که حواسم به جلوم بود بدون اینکه تغییری رو حالت صورتم ایجاد شه گفتم:

+حتما با یکی که شبیهشم اشتباه گرفتی.

×ایییش یخمک! حرف زدن با مجسمه سرگرم کننده تره.

جنی از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت:

×همین جا نگه دار من برم یه دسته گل برا خواهرم بخرم.

+تو بشین من میرم. فقط، گل مورد علاقش چیه؟

× رز آبی.

رفتم داخل مغازه و گفتم:

+ سلام. لطفا ۲۰ شاخه از رزای آبیتون بدین

∆ سلام. بله حتما.

گلارو از فروشنده گرفتم و سوار ماشین شدم.

+ خوبه؟

× واااای خیلییی خوشگلن بذار عکس بگیرم بذارم اینستام.

× واااای خیلییی خوشگلن بذار عکس بگیرم بذارم اینستام

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

(گلایی که جنی برای خواهرش خرید).

+میتونیم بریم؟

× آره بریم.

..................................................

ماشینو کنار فرودگاه پارک کردم و جنی بی معطلی از ماشین پیاده شد و با گلای توی دستش رفت سمته محوطه ی فرودگاه.

_وااااییی خیلی هیجان دارم که بعد این همه سال میخوام خواهر کوچولومو ببینم. عههه! اوناهاش اوونجاااس. رزیییییی

~ رزی: جنیییییییی

× بیااا بغلم اخ چقد دلم برات تنگ شده بود

~ منم خیلی دلم برات تنگ شده بود

× وایسا ببینمت. نه مثله اینکه آب و هوای نیوزیلند خیلی بهت ساخته خوشگل شدی.

~ جدی؟؟؟مرسیییی

× البته آبجی کوچولوی من همیشه خوشگل بوده. بیا اینم گل مورد علاقت رز آبی برای رزی.

🌟 I Will Find You 🌟Onde histórias criam vida. Descubra agora