"یهروزایی همهچی پیچیده میشه ، زندگی سخت میشه ، نفس کشیدن سخت میشه ، همهچی مشکل میشه و دقیقا تو همون روزاست که من به خودم اطمینان میدم که حداقل تو رو کنارم دارم"
_Black Candy*****
"به من چه مربوط که این یدفعه سر و کلش پیدا شد!!"
جونگکوک که از فشار دست مرد روی دهنش خسته شده بود کلافه تکون خورد و سعی کرد دستشو کنار بزنه. نفر دوم با دیدن تکون خوردنهای جونگکوک خیلی فرز جلو رفت و جسمیو رو پهلوی جونگکوک گذاشت. نفس جونگکوک با حس تیزی چاقوی رو پهلوش بند اومد و چشمهای درشتشو به صورت پنهان شدهی مرد زیر کلاهش داد.
از بین انگشتهای مزاحمی که دهنشو کاور کرده بودن نالهی معترضی کرد."ببین رفیق. دوستِ من الان دستشو از روی دهنت برمیداره ولی تو هیچ سروصدایی نمیکنی. چون به محض اینکه صدات درآد این چاقو به اندازهی سهسانت تو پهلوت فرو رفته" مکثی کرد و مردد پرسید:"باشه ..؟"
جونگکوک تندتند سر تکون داد و دست به آرومی از روی صورتش برداشته شد. بدنش کاملا بین اون دونفر قفل شده بود. کف دستاشو رو زمین گذاشت. بدنشو به دستهاش تکیه داد و چندبار خفه سرفه کرد.
فردی که چاقو به دست داشت نگاه پر سوالشو به دیگری داد و جونگکوک خالی شدن پشتشو حس کرد. حالا هردو ناشناس با چهرههای کاملا پوشونده شده روبروش بودن."لعنتی!" سر جونگکوک بالا اومد اما قبل ازینکه فرصت کاری رو داشته باشه فشار چاقو رو پهلوش بیشتر شد. با صورت جمع شده نالید:"من که چیزی نگفتم. دوست خودت بود که حرف زد"
دیگری خیلی جدی گفت:"این همونه"
جونگکوک سعی کرد چیزی بپرسه که کتش بشدت کشیده شد و حالا چاقو روی گردنش قرار داشت. آب دهنشو قورت داد که ناشناس چاقو به دست دستور داد:"جفت دستاتو بیار بالا؛ کنار سرت. زود باش!"
جونگکوک سریع کاری که بهش گفته شده بود رو انجام داد و تونست ببینه که دست ناشناس دوم داشت روی بدنش کشیده میشد. بنظر دنبال چیزی میگشت. وقتی گشتن مرد تموم شد و دستش بالا اومد ، چشمهای جونگکوک میخ تیکه کاغذ تا شدهای که بین انگشت اشاره و وسط مرد قرار داشت ، شد. جونگکوک حتی کوچکترین ایدهای راجب اون کاغذ نداشت و اصلا نمیدونست اون دقیقا از کجا اومده!
"گندت بزنن پسر این پیش تو بود!" غریبهی چاقو بدست زمزمه کرد و بعد بدون هیچ رحمی پرسید:"باید بکشیمش؟ من نمیتونم ..."
صدای پوزخند محو دیگری بلند شد و لب زد:"من فکر بهتری دارم"
و درست از همونجا بود که جونگکوک هیچی جز یه ضربهی محکم به سرش متوجه نشد.
****
"اژ کجا معلوم که کاغذو نخونده باشه یا اصلا قصد نداشته به سرکارگرش نشون بده"
YOU ARE READING
Hidden Beauty || Kookv_Vkook_Sope
Action|کامل شده| گذشته، درد، زیبایی- ______________________________________________ 🎨کاپل: کوکوی/ویکوک، سُپ 🎨ژانر: درام، رومنس، برومنس، کلاسیک شروع: 11 سپتامبر 2020 پایان: 14 ژوئن 2021