"لذتی بالاتر از این نیست؛ کسی را بیابی که جهان را مثل تو ببیند؛ اینگونه میفهمیم که دیوانه نبودهایم!"
_Christian Bobin
****
″تو واقعا عجیب غریبی!″
باربارا خیره به جونگکوک که با لذت شیرینی های مختلف تو جعبه ی کوچیک رو امتحان میکرد، با شگفتی زمزمه کرد و دستشو زیر چونش گذاشت.
جونگکوک که دندونهاش تقریبا تنها عضو مشخص صورتش بودن بیصدا خندید و شونه ای بالا انداخت.″کمتر از ده دقیقه حالتت زیر و رو میشه و از یه مرد تقریبا ۲۰ ساله به یه بچه ی پنج ساله تبدیل میشی. پسر تو واقعا عجیبی!″
با عجله برگه های کنارش رو سمت جونگکوک هول داد و گفت:″تا حالت خوبه یه نگاهیم به اینا بنداز″
جونگکوک بسته ی شیرینی رو کنار گذاشت و همونطور که مشغول جویدن بود دستی به صورت خودش کشید. برگه هارو از هم باز کرد و با اخم کمرنگی نگاهش رو روی نوشته هاش چرخوند.
باربارا بدون اینکه نگاهشو ازش بگیره جعبه رو روبروی خودش گذاشت و با انگشت اشاره روی جعبه ضرب گرفت. جونگکوک نگاه کوتاهی بهش انداخت و باربارا که متوجه شده بود تمرکزشو مختل کرده متوقف شد.جونگکوک بعد سکوت کوتاهی برگه هارو روی میز گذاشت و ابروهاشو بالا انداخت.
″کامل کردن اینا که بیشتر از یه هفته هم زمان نمیبره.
تقریبا کاملن″باربارا سری تکون داد ″میدونم. اما جز اینا چندتا طرح نیمه کاره ی دیگه هم هستن که من باید کاملشون کنم″
جونگکوک برگه هارو مرتب کرد و به حالت عمودی روبروی صورت خودش گرفت.
″اینا پیش من بمونه، آخر هفته یا شایدم دیرتر کامل شدش رو بهت تحویل میدم″
باربارا با چشمهای گرد شده پرسید:″واقعا میگی ؟!″
لبخند کمرنگی رو لبهای جونگکوک نشست.
″البته″
″خب- عوضش من چیکار باید برات انجام بدم؟″با یادآوری دوچرخه ی رابرت، ابروهای جونگکوک توهم گره خوردن. نگاه مرددش رو بین چشمهای باربارا چرخوند و تو همون حالت گفت:″بایدی در کار نیست″
باربارا بلافاصله جواب داد:″من عادت ندارم به کسی مدیون باشم″
جونگکوک به زحمت مانع شکل گرفتن پوزخند رو لبهاش شد. نگاه پر تمسخرش رو به باربارا داد و به صندلی تکیه زد.
YOU ARE READING
Hidden Beauty || Kookv_Vkook_Sope
Action|کامل شده| گذشته، درد، زیبایی- ______________________________________________ 🎨کاپل: کوکوی/ویکوک، سُپ 🎨ژانر: درام، رومنس، برومنس، کلاسیک شروع: 11 سپتامبر 2020 پایان: 14 ژوئن 2021