𝘊𝘩𝘢𝘱𝘵𝘦𝘳 24 _ رئیس سکسی🔞

602 44 22
                                    


لیسا با لحنی کشیده و پر منظور، چشمکی به مرد میزنه و میگه : شاید
جانگ کوک بالا سر دختر می ایسته.... دستش رو زیر چونش قرار میده و میگه : شیطون شدی!
لیسا دست چپش رو بالا میاره و با قرار دادن انگشت اشارش درست بالای ناف جانگ کوک، جواب میده : چون رئیسم با موهای خیس، خیلی سکسی به نظر میاد
و انگشتش رو به آرومی به پایین نافش میرسونه.... لبه ی حوله ی مرد رو کمی شل میکنه و در حالی که زبونش رو به آرومی رو لبش میکشه، حوله رو کامل باز میکنه....
با افتادنش رو زمین، دیک بزرگ مرد که تنها با چند جمله ی دختر تحریک شده، جلوی صورتش قرار میگیره....
با لبخندی کج دستشو لای موهای نرم و کوتاه لیسا فرو میبره و میگه : حالا که شروعش کردی، مسئولیتش با خودت
لیسا تک خنده ای میکنه و موهاشو پشت گوشش هل میده.... با یه دست دیک بزرگش رو تو دست میگیره که باعث میشه جانگ کوک لرزی بخوره....
سرشو جلو میبره و لیسی به سر دیکش میزنه که باعث میشه جانگ کوک با لذت چشمهاشو ببنده و ناله ای کنه....
به آرومی دیک پسر رو تا نصف داخل دهنش میبره و شروع به مکیدن میکنه....
درسته که خودش علاقه ای به اینکار نداره و دهنش داره پاره میشه اما صدای اه و ناله های پر لذت جانگ کوک، باعث میشه بفهمه داره کارشو درست انجام میده....
حین عقب جلو کردن سرش با حرکات انگشتای مرد لای موهاش، دستشو دور قسمتی از دیک مرد که تو دهنش جا نشده حلقه میکنه و شروع به بلوجاب میکنه....
جانگ کوک با حس نزدیک بودنش، سریع لیسا رو روی تخت هل میده و دختر رو از دیک سخت شدش جدا میکنه....
+ کار خودتو سخت کردی!
اینو میگه و با نشستن روی تخت، شرت دختر رو میگیره و بی توقف از پاش خارج میکنه....
کمرش رو میگیره و تند برش میگردونه.... لیسا مطیع حرکات جانگ کوک، فقط منتظره تا ببینه میخواد چیکار کنه.... جانگ کوک کمر لیسا رو میکشه و داگ استایل میشونتش.... هودیشو تا وسط کمرش بالا میده و لبخند کجی به منظره ی روبروش میزنه....
سوراخ نبض دارش، بیش از حد بهش چشمک میزنه.... با گرفتن لپ های باسن خوش فرم دختر، اونها رو از هم فاصله میده که باعث میشه لیسا خودش رو منقبض کنه و چشمهاشو ببنده.... سر جانگ کوک جلو میره و مقابل سوراخ دختر قرار میگیره....
نفس های گرم مرد به پایین تنش میخورن و این پوزیشن به شدت براش خجالت آوره....
با حس گرمی زبون جانگ کوک روی ورودیش، چشمهاش درشت میشن و ناله ی بلندی سر میده....
با زدن مک محکمی به ورودی دختر که به دهنش خوش اومده، زبونش رو داخل اون حفره ی گرم فرو میبره.... لیسا اه بلندی میکشه و صورتش رو داخل بالش فرو میبره....
بعد از چند ثانیه، جانگ کوک سرش رو عقب میکشه و با لیس کوتاهی، از سوراخ خوش طعم دختر دل میکنه....
روی زانوهاش میشینه و دیکشو جلوی ورودی لیسا نگه میداره.... سوراخ خیس و تحریک شدش، بدجور براش چشمک میزنن....
+ آماده ای؟
با شنیدن آره ی لرزون دختر، پوزخندی میزنه و دیکشو بی وقفه واردش میکنه.... با بلند شدن صدای ناله ی هردوشون،
لیسا رو تختی رو تو مشتش میگیره : خیلی... عمیقه
جانگ کوک خودشو کامل روی بدن دختر میندازه که باعث میشه لیسا کامل روی تخت دراز بکشه....
به آرومی کمرش رو حرکت میده و چشمهاش رو از روی لذت میبنده.... سوراخ تنگ دختر، انگار دیکش رو میبلعه و بیشتر دیوونش میکنه....
علاوه بر صدای اه و ناله هاشون، صدای برخورد دور دیک جانگ کوک با باسن لیسا تو اتاق پیچیده و فضا رو تحریک کننده تر میکنه....
جانگ کوک حین ضربه زدن، هودی گشاد رو کامل از تن لیسا خارج میکنه.... دستاش رو از پشت دور شکم دختر حلقه میکنه و بدون اینکه ازش خارج بشه، روی تخت میشینه....
با نشستن، دیک جانگ کوک رو عمیق تر تو خودش حس میکنه و اه بلندی میکشه.... به آرومی باسنشو روی دیک بزرگ جانگ کوک بالا پایین میکنه....
جانگ کوک همونطور که با لذت به صحنه ی ورود خروج دیکش داخل سوراخ دختر نگاه میکنه، دستاش رو دور کمر لیسا حلقه میکنه....
+ اه...سریع تر
با حس پیچش زیر دلش، خودش به حرکات دختر سرعت میبخشه و کمرشو بالا پایین میکنه....
_ اه...این...خیلی...اه...عمیقه
+ دارم...میام...اه
لیسا از پشت کامل به جانگ کوک میچسبه و با تکیه دادن سرش به شونه ی مرد، حرکاتشون رو به دست اون میسپره.... جانگ کوک کمرش رو تکون میده و با ثابت نگه داشتن کمر لیسا، خودش دوباره شروع به ضربه زدن میکنه....
از پشت مکی به شونه ی برهنه ی دختر میزنه و همونجا رو گاز میگیره.... با فرو بردن دستش لای موهای لیسا، سرش رو به طرف خودش برمیگردونه و لباشونو به هم میچسبونه.... حین مک زدن به لبهای خوش طعمش، میتونه حس کنه که نزدیکه....
حرکات لباشونو متوقف میکنه و بدون اینکه عقب بکشه، ناله هاش رو همونجا رها میکنه....
با تندتر شدن حرکات کمرش، صدای ناله هاشون بلند تر میشه و سر بزنگاه از لیسا بیرون میکشه و با ناله ی بلندی آبشو روی شکم دختر خالی میکنه....
نفسش رو بیرون میفرسته و سرشو روی شونه ی لیسا قرار میده و حین نفس نفس زدن، میگه : عالی...بود
لیسا همونطور که چشمهاش بستن، به آرومی زمزمه میکنه : کوک!
با شنیدن این مدلی اسمش از زبون دختر، با تعجب تو اون فاصله ی کم بهش نگاه میکنه.... اون الان صداشو بچگونه کرده؟!... لبخندی روی لبش نقش میبنده و با لحنی پر از خنده میگه : بله!؟
لیسا لب پایینش رو جلو میفرسته و با همون لحن میگه : ببرم حموم
جانگ کوک ابروهاشو بالا میندازه و با گنگی میپرسه : من ببرمت؟
_ اوهوم
دیدن این ورژن لوس دختر، براش جالبه.... عجیبه اما دلش میخواد ساعت ها براش اینطوری حرف بزنه و با لبخند بهش گوش بده....
با حلقه کردن یه دستش دور کمر لیسا، دست دیگشو زیر زانوهاش قرار میده و بلندش میکنه....
در حالی که به سمت حموم میبرتش، با خنده به صورتش خیره میشه.... در حالی که لب پایینشو جلو داده، چشمهاش بستن.... سرشو جلو میبره و بوسه ی کوتاهی به لبهای غنچه شدش میزنه....
وارد حموم میشه و لیسا رو داخل وان قرار میده.... آبو باز میکنه و مقابلش داخل وان میشینه.... با حس گرمای آب با آرامش چشم میبنده....
چند ثانیه ای تو سکوت میگذره که با قرار گرفتن لیسا بین پاهاش، چشم باز میکنه.... لیسا از پشت به جانگ کوک تکیه میده و با گرفتن دستاش، اونا رو دور شکم خودش حلقه میکنه و دستهای خودشو روشون قرار میده.... جانگ کوک ناخودآگاه بوسه ای به سر لیسا میزنه و نفس همیقی میکشه.... چی باعث شد که حضور این دختر باعث آرامشش بشه!؟... دلیل این آرامش چی میتونست باشه!...

_________________________________________

وارد خونه میشه.... ویلای چوبی و قدیمی که عطر آشناش اونو به گذشته میبره.... آهی میکشه و به جای جای خونه نگاه میکنه.... کاناپه ی کرم رنگی که مادرش روزی با امید و هیجان اونو انتخاب کرده بود.... لوستر قدیمی که تار عنکبوت بسته بود و در آخر.... تابلوی عکس دونفره ی خودش و مادرش که به دیوار چسبیده بود و روش خاک نشسته بود.... اگه.... فقط اگه....
درگیر اون مرد نشده بود، الان تو همین خونه، کنار مادرش به زندگیش ادامه میداد....
سری تکون میده و سعی میکنه برای امروز به هیچی فکر نکنه.... وقتشه که دستی به سر و روی این خونه بکشه.... به هر حال برای مدت طولانی ای قرار بود اینجا باشه.... حداقل تا موقعی که دوباره تهیونگ پیداش نمیکرد....

[ᴀ ʟᴏᴠᴇ ᴛᴏ ᴋɪʟʟ]Where stories live. Discover now