part36

638 157 128
                                    

[*هی گنده بک بیدار شو....
+عه چیکارم داری بزار بخوابم.
*بهت میگم بیدار شو بچه.
+امروز تعطیلم گمشو برو
*اوکی من میرم خوددانی ولی اگه زودتر از تو تهیونگ بیدار شه قطعا مُردی.

چشماشو نیمه باز کردو سرشو روی سینه تهیونگ دید.
چند بار پلک زد تا موقعیتشو بسنجه.
یهویی با هول از جاش پرید.

*چی شد بازم میخوای گم شم؟
+من چرا اینجا خوابیدم؟!!!!آخ سرم داره میترکه.
*میشه اول یه چیزی دورت بپیچی؟ میترسم دوباره بهم تهمت منحرف بودن بزنی. 
از روی زمین پیرهنشو برداشت و سریع تنش کرد.

+اینجا چه خبره؟
چرا تهیونگ لخته؟!!!!
ملحفه سفید رو برداشت رو روی تهیونگ انداخت.

*چیزی یادت نمیاد؟!!!
+نه هیچی..
*هیچیه هیچی؟!
+میگم یادم نمیاد دیگه،آخ سرم...یه لحظه وایسا داره یه چیزایی یادم میاد.

ما با بچه ها رفتیم بار تهیونگ زیاد خورده بود حالش بد بود تاکسی گرفتیم اومدیم خونه.
*خب بقیش؟
+بقیه نداره، دیگه یادم‌ نمیاد.

*یعنی یادت نمیاد دیشب چیکار کردی؟
+نه واقعا یادم نمیاد تو رو خدا سر به سرم نزار
*باور کن اینبار اصلا قصد اذیت کردنتو ندارم ولی
+ولی چی؟
*چطوری بگم.....دیشب با هم خوابیدین.

از روی مبل بلند شد:چیییییی!!!!!!
*هیس آروم میخوای بیدار شه.
+داری راست میگی؟
*چرا باید دروغ بگم. دیشب بعد از اینکه اومدین تهیونگ ازت خواست براش مشروب بیاری.

اولش مخالفت کردی ولی بعد دلت براش سوخت. خودتم باهاش خوردی. بعدشم دیگه کنترلتونو از دست دادینو...

+نگو، لطفا باقیشو نگو خودم میدونم.
*وا باقیش که خیلی قشنگ تر و مهمتره.
+نگو که‌ وایسادی ما رو تماشا کردی.

*ایششششش دوباره عنق شد. خب چیکار میکردم چشمامو میبستم. نه تو باشی کاپل مورد علاقت جلوی چشمت با هم سکس کنن روتو برمیگردونی؟

+خیلی منحرفی...حتما میخوای بنویسیش.
*اولا منحرف خودتی، نزار دهنمو باز کنم بگم چیکار میکردی.
دوما نخیر اونقدرام آدم بدی نیستم مسائل خصوصی مردمو افشا کنم ولی خدایی چیکار کردی اینقدر عوض شدی.

+منظورت چیه؟
*هیچی ولش کن
+نه بگو میخوام بدونم.
+بابا تو اینقدر رمانتیک و آروم نبودیا اصلا نوبت به تاتا که میرسه عوض میشی.

*میشه ازت خواهش کنم دیشب رو از ذهنت پاک کنی؟
+ببین خواهش نکن چون نمیتونم چیزی رو که با چشمام دیدم فراموش کنم ولی میتونم بهت قول بدم دیگه در موردش حرفی نزنم.
حالا بگو میخوای چیکار کنی؟

+چیو؟
*تهیونگو دیگه اگه بیدار شه و بفهمه فکر کنم بکشتت.
+واییییی نگو دارم دیونه میشم،بیا و یه کاری کن یادش نیاد

*بازم شروع شد، بابا به چه زبونی بگم من فقط نویسندم جادوگر که نیستم.
+خیلی به در نخوری.
*از تعریفت سپاسگزارم. اوه جیمین نگاه کن داره بیدار میشه من دیگه رفتم.]

(روباه کوچولوی من) my littel fox🦊Where stories live. Discover now