part7

1.1K 266 88
                                    

با نفس نفس سر جاش وایساد. دستشو به کمرش زد و به تاتایی که روی مبل در حال لرزیدن بود نگاه کرد.
نگاهی به ساعتش انداخت.

دستش رو روی پیشونیش کشید: اوف من از دست تو چیکار کنم . پسر خوب این پوشکه ترس نداره که دیرمون شده ها.

تاتا همینجور با چشمای ترسیده و کیوتش به جیمین نگاه میکرد.

جیمین روی دوزانو نشست و دستاشو باز کرد:بیا اینجا کوچولو ...

تاتا کمی مکث کرد ولی بعد با عجله سمت جیمین دوید و چند قدمی مونده بود به جیمین توی بغلش پرید.

جیمین به محض گرفتنش شروع کرد به ماساژ دادن و لمس کردنش.

+پسر بابا...
سرشو خم کردو بوسه ای روی سرش زد.

+میشه بابا ازت خواهش کنه این پوشکو تنت کنی هوم؟ میخوایم بریم مهمونی نمیتونم ریسک کنم ممکنه خونشونو کثیف کنی.

آفرین پسر خوب بابا بهت قول میده هیچ دردی نداشته باشه.

تاتا با دیدن پوشک توی دستای جیمین دوباره شروع کرد به تقلا کردن.

بالاخره بعد از یک ساعت تقلا کردن و دویدن دنبال تاتا جیمین موفق شد پوشکش رو ببنده.

تاتا با عصبانیت دور خودش میچرخید.

جیمین به قیافه عبوسش نگاه کردو خندید.

+نگاش کن الان مثلا با بابایی قهر کردی؟

جیمین به اتاقش رفت و لباساشو پوشید.
یه تیشرت آستین کوتاه سفید با شلوار جین مشکی تن کرد.

موهاشو توی صورتش ربخت و به خودش نگاهی انداخت.

از اتاق که بیرون اومد طبق معمول دید تاتا داره نگاش
میکنه.

با خنده نگاهی بهش انداخت:خوشگل شدم؟پدر و پسر جفتمون کیوتیم نه؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با خنده نگاهی بهش انداخت:خوشگل شدم؟
پدر و پسر جفتمون کیوتیم نه؟

خم شدو تاتا رو بغل گرفت و از خونه بیرون زد.

طبق قرار هفته پیش امشب خونه هلن دعوت بودن.
جیمین تاتا رو روی صندلی جلو نشوند و خودش پشت فرمون نشست.

کمربندشو بست و قبل از اینکه ماشینو روشن کنه دستی به سر و گوشای تاتا کشید.

+تاتا امشب قراره پسر خوبی باشه مگه نه؟

(روباه کوچولوی من) my littel fox🦊Where stories live. Discover now