مقدمه

2.6K 239 84
                                    


سلام خوشگلا
سورپرایزززززززز
بله درست حدس زدین من قراره کام بک بدم با یه داستان جدید.

دوباره میخوام خودمو با یه ژانر جدید محک بزنم
نمیدونم قراره موفق بشم یا نه ولی تمام امیدم به خواننده های خوبمه که توی همه حال پشتم هستن.

راستش ایده داستان از خیلی قبل توی سرم شکل گرفته بود حتی قبل از فیک عشق و نفرت ولی وقتی عشق و نفرتو شروع کردم دیگه فرصت نکردم روی این داستان کار کنم.

چند نکته رو میخوام قبل از شروع فیک توضیح بدم.

در مورد ژانر فیک.
حتما همتون فیک با ژانر هایبرد به گوشتون خورده یا اینکه خوندین.

هایبرد به موجوداتی میگن که توانایی انسان شدن رو هم دارن.
یعنی حیوونایی که تبدیل به انسان میشن.

شبیه گرگینه ها ولی هایبردا معمولا حیوونای کیوتی هستن.
مثل خرگوش،گربه،. ...

این ژانر هم کاملا تخیلی و فانتزیه.

من خودم تا حالا فقط یه فیک هایبرد خوندم و تجربه زبادی ندارم ولی چون ژانرش فانتزی و تخیلیه پس دست نویسنده بازه و میتونه با تخیل خودش داستان رو پیش ببره.

همونجور که توی شروع داستان عشق و نفرت بهتون گفتم اگر تا حالا فیک هایبرد خوندین لطفا با داستان من مقایسه نکنید چون من از هیچ قانونی پیروی نمیکنم😁😎

راستش دلیل انتخاب این فیک اول اینه که یکم از نوشتن داستانای درام و رمانتیک خسته شدم و احساس میکنم قلم و جمله ها زیادی تکراری شدن.

دوم اینکه دوست داشتم ببینم توی نوشتن داستان کیوت و فلاف و کمدی تا چه حد توانایی دارم.

امیدوارم موفق بشم.

نکته دیگه ای که میخوام حتما بهش توجه کنید اینه که تا الان فیکای منو هم مینوی شیپرا و هم ویمین شیپرا میخوندن و ازشون کلی ممنونم.

ولی میخوام به کسایی که ویمین شیپ میکنن بگم لطفا اگر خوندن داستان من ناراحتتون میکنه یا اذیت میشید خواهشا دنبالش نکنید.

چون توی این داستان قراره تهیونگ خیلی کیوت نشون داده بشه و من نمیخوام باعث ناراحتی کسی بشم.

حتی کسایی که خیلی با هم دوست هستیم اگر با خوندن این داستان اذیت میشن من ازشون خواهش میکنم بدون رودروایستی با من داستانو نخونن.

همونطور که من نمیتونم ویمین بخونم کسایی هستن که نمیتونن برعکسش رو بخونن و این هیچ ایراری نداره.

اینطوری دست منم بسته میشه و تو نوشتن راحت نیستم. اینکه همش باید تو استرس باشم که قراره چه برداشتی از نوشته من بشه.

توجه کنید این داستان فانتزی و کمدیه پس من قصد هیچ توهینی به تهیونگ رو ندارم.

تهیونگ بایس منه و همه میدونید چقدر دوسش دارم.....این فقط یه داستان فانتزیه.

نکته بعدی اینکه هنوز نمیدونم قراره این فیک کوتاه باشه یعنی به صورت چند شاتی باشه یا داستان بلند یادم میاد وقتی ازدواج اجباری رو شروع کردم قرار نبود از ۱۰ قسمت بیشتر بشه ولی شد ۳۹ قسمت
😁
الانم واقعا نمیدونم قراره داستان چطور پیش بره.
ولی اینو بگم که پارتاش خیلی کوتاهه....

و در آخر بگم

(من سریال روباه نه دم رو ندیدم اصلا نمیدونم داستانش چیه، طنز بوده یا درام فقط اینو گفتم چون  شخصیت داستان منم روباهه یه وقت فکر نکنید ایده ش از اون سریال برداشته شده قبل از پخش شدن اون سریال ایده این فیک توی سر من شکل گرفته)

از اینکه همیشه و توی هر شرایطی همراه من هستین و نوشته هامو میخونید از صمیم قلبم ازتون سپاسگزارم.
🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊

(روباه کوچولوی من) my littel fox🦊Where stories live. Discover now