***********
_ماکسیمو رابرت!! ملاقت داری!!
صدای نگهبان از پشت در سلول به گوش میرسه، مکس با تعجب ابرویی بالا میده و بعد از اینکه آخرین دراز نشستش رو میزنه ،تیشرتش رو تنش میکنه، نگهبان در اتاق رو باز میکنه و دستبند های فلزی رو دور دستاش مینداز و قفل میکنه
ماکسیمو: مذکره یا موئنث؟
نگهبان: حرف نباشه رابرت، خودت میری بیرون و میفهمی.
مکس نیشخندی میزنه و پشت سر نگهبان حرکت میکنه، زیاد طول نکشید که به اتاق ملاقات میرسن
نگهبان از جلو در میره که مکس وارد اتاق میشه و با دیدن شخص رو به روش مدتی سرد نگاش میکنه.طرف مقابلش نگاهش رو از زمین میگیره و به مکس میده، عینکش رو صاف میکنه و بدون هیچ حرف فقط به اون زل میزنه
نگهبان: فقط نیم ساعت وقت دارید.
این رو میگه و در اتاق رو میبنده، مکس روی صندلی مقابلش میشینه و دستاش رو روی میز قرار میده و با نیشخند و با لحن کنایه آمیزی میگه.
مکس: فکر میکردم دیگه نمیخوای گورمو ببینی*لئوناردو*(اسمشو با غلظت میگه)
لئو با یاد آوری حرفای اخیری که بش زد سرش رو پایین میندازه و آروم میگه.
لئو: حالت خوبه؟
مکس مدتی بدون هیچ حرف و فقط با سکوت نگاش میکنه و بعد خنده های ریزی میزنه و کم کم همون خنده ها شدت میگیه و تبدیل به قهقهه میشه.
مکس: واقعا مشکلت چیه؟! اول بر میگردی بم میگی گورت رو گم کن و از زندگیم دور شو و دیگه نمیخوام ببینمت یا حتی اسمتو بشنوم و الان اومدی اینجا حالم رو میپرسی؟! لذتبخشه دیدن من تو این سرو وضع نه؟!!
لئو: نیومدم اینجا که بحث کنیم، میخوام بات حرف بزنم.
مکس: متاسفم ولی من حوصله شنیدن حرفای یه بچه سوسول رو ندارم،خدافظ
این رو عصبی میگه خواست از اونجا بره که با صدای لئو سر جاش خشکش میزنه.
لئو: من میخوام کمکت کنم باشه!!؟
مکس: چرا اینقدر شعر میگی؟
لئو: الان تویی که داری مثل یه بچه رفتار میکنی نه من!!تو حتی حاضر نیستی گوش بدی چی میخوام بگم!!
دوباره عصبی به سمتش برمیگرده و داد میزنه.
مکس: چی میخوای از جون من؟!!!!!
لئو چشمای سبزش رو به صورت مکس میدوزه و آروم میگه.
لئو: دیشب ، خیلی نشستم با خودم فکر کردم و دیدم، حق با تو بود، من عصبی بودم اونموقع ... چیزایی که گفتم از ته دلم نبود، من از تو یا دنیل متنفر نیستم..و خب من به خاطره گفتن این فقط نیومدم اینجا...
YOU ARE READING
ℕ𝐈𝐠𝐡𝐭 ℝ𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 -𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉
Teen Fictionسیرین دختر دوتا از سلبریتی های هالییودی برای بر آورده کردن ارزوش به عنوان یه خواننده و ترانه نویس و چون قصد نداره از شهرت پدر و مادرش استفاده کنه مجبور میشه از یه هویت جدید استفاده کنه اما وقتی به مدرسه شبانه روزی موسیقی ملحق میشه و اونجا یه گرلبن...