ℕ𝐈𝐠𝐡𝐭 ℝ𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 -𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉

part-14

*********

ساعت 2:12ظهر
(بیمارستان)

بعد از اینکه تام دنیلا رو بیمارستان می رسونه، دنیلا با خونسردی وارد میشه که تام میگه.

تام: دن، ببین من نمی دونم چرا اومدی اینجا اما بزار همراهت بیام

دنیلا: عام اوکی مشکلی ندارم می تونی بیای
اینو که میگه دنیلا همراه تام تو راهرو بیمارستان قدم میزنن که هر دو با دیدن شخص رو به روشون خشکشون می زنه.

_سلام دن
دنیل با بی تفاوتی نگاش می کنه و خونسرد رو به اون میگه:

دنیل: سلام مکس

ماکسیمو آروم لبخندی تحویلش میده و بعد که چشش به تام میخوره رو به اون میگه.
ماکسیمو: چطوری تام؟
تام: بد نیستم
دنیل با تعجب به هر دوشون نگاه می کنه و جدی میگه.

دنیلا: ودف..صبر کنید شما از قبل هم رو میشناسید؟
تام ابروهاش بالا میده و میگه.
تام: عام آره، چند ماهیی میشه تقریبا
ماکسیمو: آره اولین بار هم رو تو گی کلاب دیدیم

دنیلا چشاشو گرد می کنه و با تعجب بیشتر میگه.

دنیلا: صبر کنید چی چی؟؟ گی کلاب؟ شما دوتا گی هستین؟؟ نکنه با هم...

تام وسط حرفش می پره و سریع میگه

تام: نه نه!!! ما با هم رابطه نداریم دنیلا!..برادرت فقط گیِ منم بایسم، ولی با هم رابطه نداریم اوکی؟

دنیلا: شما دوتا از ال جی بی تی هستین اونوقت به من مگید چرا از استریت بودنت خجالت میکشی و گرایشت رو مخفی می کنی، شاید چون همتون همنید و فقط منم که بین شما استریت تشریف دارم، از کجا معلوم تو رابطه نیستید اصلا؟

ماکسیمو : ما فقط دوتا دوست معمولی هستیم دن، مثل تو و لئو و بعد گرایش چیزی نیست که ازش خجالت بکشی

دنیلا چشاشو ریز می کنه و بعد میگه.

دنیلا: ودف، من از قبل راجب لئو با تو حرف نزدم تو از کجا می دونی که من و لئو دوستیم؟

تام: دنیلا بی خیال این حرفا رو بزار برای بعد، ما واسه یه چی دیگه اومدیم

دنیلا: درسته چیکارم داشتی؟چرا گفتی بیام اینجا؟
ماکسیمو جدی نگاش می کنه و بعد به طرف اتاق عمل اشاره می کنه..که دنیلا با دیدن اون شخص مدتی سکوت می کنه که مکس میگه

ماکسیمو:..خون زیادی از دست داده..هنوز نمی دونیم کار کیه ولی احتمال زیاد داره که کار زیر دستهاش باشه..دکترا گفتن حالش خیلی خرابه..دوتا گلوله خورده یکی تو کمرش یکی نزدیک قلبش..و احتمال زنده موندنش کمه..

تمام اینها رو با خونسردی می گفت طوری که زندگی پدرش هیچ ارزشی برای اون نداره..

دنیلا پوزخندی می زنه و بعد میگه.