24

320 55 75
                                    

chapter 24

هِی زدی اینجاست😚
متنفرم از اینکه بخوام شرط ووت بزارم ولی خودتون ببینین پارت های قبلی رو
تعداد ویو ها از ووت ها بیشتره
گوست ریدر عزیز وقتی با فیلترشکن میای پارت جدید رو بخونی اون ستاره کوچیک بغل هم بمال دیگه😐
اگه هم به نظرت داستانم در حد ووت دادن نیست خب چرا وقتتو هدر میدی عزیزِ من؟
دیگه بفرمایین پارت جدید💜
***

با حس اینکه کسی بدنمو بلند کرد و رو دستاش گرفت،ترسیدم و چشمامو سریع باز کردم.با دیدن صورت لیام خیالم راحت شد.از این زاویه صورتش پرستیدنی بود.خط تیز فکش.لبایی که از این زاویه میتونستم برجسته بودنشون رو بهتر ببینم.توجهم به بالا تنه لختش جلب شد.

عضله های برجسته و قوی سینش.وسوسه لمس اون عضله ها باعث شد بی اختیار دستمو بالا بیارم و رو سینش بزارم.با حرکت من توجهش بهم جلب شد و سرشو خم کرد تا بتونه صورتمو ببینه.لبخندی زد و گفت:بیدار شدی؟

+اوهوم

-ببخشید بیدارت کردم.حالت خوبه؟

با سوالش یادم افتاد چیکار کرده باهام.الان که بدنم ثابت بود درد زیادی حس نمیکردم ولی هنوزم سوراخم از التهاب نبض میزد.دستمو از رو سینش برداشتمو نگاهمو به انگشتام دوختم.

+فکر نمیکردم حالم برات مهم باشه,اونجور که...

یه لحظه بغض کردم و نتونستم حرفمو ادامه بدم.لیام در اتاق رو با پاش هول داد و داخل رفت.خیلی آروم منو رو تخت گذاشت و به طرف حمام تو اتاقش رفت.صدای آب میومد انگار که داشت وان رو پر میکرد.

چند لحظه بعد بیرون اومد و کنار تخت ایستاد.خم شد و خواست دستاشو به طرف بدنم ببره تا دوباره بلندم کنه که دستاشو پس زدم.

+خودم بلند میشم نیازی به تو ندارم

سریع نیم خیز شدم تا بلند شم ولی با دردی که تو کمرم پیچید دوباره رو تخت افتادم.لبامو به دندون گرفتم تا ناله نکنم.میتونستم خیسی اشک رو تو چشمام حس کنم.

با فرو رفتن تخت متوجه شدم کنارم نشسته.صورتمو برگردوندم تا چشمای اشکیم رو نبینه.دستمو تو دستش گرفت.خواستم دستمو عقب بکشم که محکمتر گرفتش.

-زین لج نکن.حالت خوب نیس.بزار ببرمت تو وان

با صدای ضعیفی که خودمم به زور میشنیدمش زمزمه کردم:خودم میتونم

-خودت بهتر میدونی الان درد داری و نمیتونی.پس بزار کمکت کنم

برگشتم نگاهش کردم.پوزخندی زدم و گفتم:هه!خیلی جالبه.موقعی که مثل وحشیا بفاکم دادی برات مهم نبودم،الان چی شده که یهو مهم شدم؟من دوست پسرت نیستم که بخوای اینجوری بهم اهمیت بدی و ازم مراقبت کنی!

Fall(Completed)Where stories live. Discover now