19

284 59 54
                                    

chapter 19

الانم فردا حساب میشه دیگه نه؟😌

حالا که دوتا پارت پشت سره هم گذاشتم لطفا همتون ووت بدین💜

***

بعد از دوش گرفتن و خوردن مسکن,منو لیام با لری تو پذیرایی نشسته بودیم و تو سکوت به هم نگاه میکردیم.لری اسمی بود که من برای رابطه لویی و هری انتخاب کرده بودم و جفتشون عاشق این اسم شده بودن.

سکوت جمع با صدای لیام شکسته شد.

لیام:خب...حالا که ماجرای بین من و زین رو میدونین,ازتون میخوام بین خودمون بمونه.منو زین هنوز آماده نیستیم که خانواده ها چیزی بفهمن.

به من نگاه کرد و ادامه داد:اینطور نیست زین؟

علاوه بر حرفای لیام و مخالفتش با دونستن خانواده ها,میدونستم اگه ماما بفهمه چیزی بینمون هست,تا تهش رو در نمیورد بیخیال نمیشد.مرتب هم دعوتمون میکرد خونه و ما باید تظاهر میکردیم باهمیم.پس اصلا دلم نمیخواست چیزی از این رابطه فیک بفهمه.

+آره،آره.من...یعنی ما بعدا بهشون میگیم.بهتره از خودمون بشنون

لو:اوکی باشه من به تریشا نمیگم که لیام زین رو درحالی که دستش هنوز تو گچه بفاک داده!

و خبیث خندید.بهش چشم غره رفتم و با لحن هشداردهنده ای گفتم:لویییی!بس کن لطفا!

لویی در حالی که هنوز لبخند شیطونی رو لب داشت گفت:برو حتی منم که انقدر هورنیم اگه دست هری شکسته بود بهش رحم میکردم

لیام چشماشو چرخوند و رو به لویی گفت:انقدر میشناسمت که مطمئنم اگه استخون لگن هری هم بشکنه باز دست از کونش نمیکشی!

هری سعی کرد جو رو آروم کنه

:لویی,لیام,میشه با هم کل کل نکنین لطفا؟با حرفاتون دارین من و زین رو معذب میکنین

لویی به مبل تکیه داد و پا رو پا انداخت و گفت:کی؟زین؟این اگه معذب میشد وقتی سر رسیدیم با باکسر نمینشست جلومون!

با حرف لویی یاده قضیه کلید افتادم و عصبی گفتم:لویی تو کی کلید خونه من رو برداشتی؟باید ازم اجازه میگرفتی!

لو:بهت گفته بودم وقتی جیسون کلیدا رو بیاره من برشون میدارم

با شنیدن اسم اون عوضی بی اختیار صدام بلند شد و به لویی توپیدم:اسم اون آشغال رو نیار!

لویی و هری شوکه نگاهم کردن.یکم تند رفته بودم.ولی دست خودم نبود.هری با صدای آرومی گفت:لویی که چیزی نگفت زین,اتفاقی افتاده؟

Fall(Completed)Where stories live. Discover now