6

349 80 74
                                    

chapter 6

سلام به هرکسی که داره پارت جدید رو میخونه😚
من میخواستم دیشب آپ کنم ولی یه سردرد وحشتناک داشتم پس دیگه افتاد امشب
اگه کسی دیشب منتظر بود ببخشید🙈

***

غلتی(میدونم عجیبه ولی درستش اینه) زدم و چشم بسته صدای گوشیمو خفه کردم.دوباره سردرد!بدترین ویژگی مشروب خوردن سردرد فرداشه.چشمامو مالوندم و سرجام نشستم.

من خونه بودم؟یادم نمیاد کی اومدم خونه.البته با اون حالی که داشتم مطمئنم خودم تا خونه نروندم.خواستم گوشیمو از میز کنار تختم بردارم که یه یادداشت زیرش دیدم.

برش داشتم و خوندم:

"حالت خیلی بد بود و نمیتونستی تا خونه برونی.منم مجبور شدم تا خونه برسونمت چون دوست عزیزت بدجوری هورنی شده بود و نمیتونست اول تو رو برسونه خونه بعدش کون دوست پسرشو بفاک بده.درضمن چون ماشین خودم جلوی بار مونده بود با ماشین تو رفتم خونه.دیر نیای شرکت

LP"

ال پی؟یعنی لیام منو رسونده بود؟چرا چیزی یادم نمیاد؟همیشه وقتی مست میکردم طول میکشید تا یادم بیاد چه اتفاقایی افتاده.

اه اون مردتیکه ماشینمو برده بود.حالا چجوری تا شرکت میرفتم؟

باید عجله میکردم تا با تاکسی یا اتوبوس برم.

سریع از جام بلند شدم به سمت دستشویی رفتم.کارم که تموم شد لباسامو با یه پیراهن سفید و یه جین آبی تنگ که چندجاش زاپ داشت عوض کردم.یه کت نازک خاکی رنگ هم برداشتم.هوا دیگه داشت گرم میشد و به تعطیلات بهاری نزدیک میشدیم.

دستی به موهام کشیدم.وسایلمو از رو میز برداشتم.

رفتم تو آشپزخونه دوتا تست با نوتلا و یه لیوان شیر خوردم.وقت قهوه درست کردن نداشتم.

کفشمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون.تا سر خیابون تند راه رفتم.خوشبختانه زود تاکسی گیرم اومد.سوار شدم و تا مقصد سعی کردم به این فکرنکنم که ممکنه جیسون رو اونجا ببینم.

با متوقف شدن ماشین و حساب کردن هزینش,از ماشین پیاده شدم و وارد ساختمان شدم.تو آسانسور لولا رو دیدم و باهاش احوال پرسی کردم.

لولا:راستی زین,لبت چی شده؟

+لبم؟چش شده؟

-انگار زخم شده.مثل اینکه یکی بدجور گازش گرفته!

لولا خندید و من متعجب خودمو تو آینه آسانسور نگاه کردم.گوشه لب پایینم یه زخم کوچیک بود.ولی متاسفانه کوچیکیش باعث نمیشد تو چشم نباشه!

Fall(Completed)Where stories live. Discover now