"Chapter Thirteen"

159 51 177
                                    

های گایزززز حالتون چطوره؟ امیدوارم خوب باشید:))
خب من تمام سعی ام رو کردم که این پارت رو سریع تر از قبلی ها آپ کنم و تقریباً هر روز مشغول نوشتنش بودم.

ولی همچنان کامنت ها و وت های پارت قبل کم بودن و اصلا راضی کننده نبودن:((

بچه ها من دیگه شرط وت یا کامنت نمیذارم پس لطفا شما هم گوست ریدر نباشید و با کامنت هاتون خوشحالم کنید. و بذارید احساس کنم اینکه اینهمه دارم مینویسم یه ارزشی داره و فقط وقت تلف کردن نیست.

چون من این مدت دانشگاهم شروع شده و حالا یه کلاس زبان فشرده هم به بقیه کار هام اضافه شده. اما من در هر صورت برای نوشتن فف وقت میذارم و سعی میکنم یه پارت خوب براتون آپدیت کنم.

پس ممنون میشم که شما هم با وت ها و کامنت های قشنگتون خوشحالم کنید و خستگی رو از تنم در بیارید❤️

ممنون و امیدوارم از این پارت لذت ببرید.

___________________

صبح روز بعد، پیتر وقتی از خواب بیدار شد احساس بهتری داشت. دیگه حالت تهوع نداشت و داغی بدنش از بین رفته بود. البته نمیتونست همین حرف رو درباره شبی که گذرونده بزنه. اون نتونست به خوبی بخوابه و یک بار هم که چشم هاش کم کم داشتن گرم میشدن حالت تهوع شدیدی بهش دست داد و مجبور شد چند دقیقه ایی رو توی دستشویی اتاقش بگذرونه.

spider-man: home truthWhere stories live. Discover now