part 9

461 87 18
                                    

با صدای در به خودش اومدو عینکشو در آورد:

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

با صدای در به خودش اومدو عینکشو در آورد:

_بیا تو

_قربان من یه چیزایی درمورد اوه سهون پیدا کردم،فکر نکنم زیاد خوشایند باشه

_چی پیدا کردی؟

سروان نفس عمیقی کشید

_یادتونه اون روزی که تازه سهونو شناختین گفتین اون پسر منو یاد اوه جینیانگ میندازه؟!

سرهنگ جونگ منتظر خبری بود که هیچوقت دوست نداشت از دهن سروان بیرون بیاد

_نمیخوام اون حرف لعنتی از دهنت در بیاد

_ولی قربان.... اون پسر....پسر  جینیانگه، اوه سهون پسر اوه جینیانگه قربان، همونی که به خاطر کثافط کاریاش به خونش هجوم بردیمو....قربان حالتون خوبه؟

جونگ دستشو رو قلبش گذاشت، انگار سرنوشت داشت باهاش بازی میکرد. یه روزی بخاطر یه امضای لعنتی و یه دستور از طرف رئیس جمهور،مجبور شد یه خانواده رو قتل عام کنه البته این بخاطر کشور عزیزش بود... و حالا پسرش دست پسر اون مرد گروگان بود.

_امکان نداره...اگ...اگه...وای نه....

_قربان میخواین براتون آب بیارم؟

_اگه بفهمه خانوادشو من کشتم پسرمو زنده نمیزاره... اون حتما پسرمو نابود میکنه...اون تنها وارثه منه...نه....

_قربان همونطور که صحنه سازی کرده بودیم همه فکر میکردن کیم سونگ ،جینیانگ رو کشته، سهون هم همین فکرو میکرد و بخاطر همین کیم سونگو پیدا کردو انتقامشو گرفت، اون فکر میکنه قاتل خانوادش کشته شده ولی اگه بفهمه...

_تمومش کن...دیگه نمیخوام چیزی بشنوم، سهون به هیچ وجه نباید این موضوع رو بفهمه. وگرنه همون بلایی که سر کیم سونگ و خانوادش آورد سر لوهان من میاره، تیکه تیکش میکنه!

_مطمعن باشین مثل یه راز پیشم میمونه

_باید هر چه سریعتر لوهانو از چنگش در بیاریم

_قربان مگه نگفت....لوهانو ....

_اون کسی نیست که بدون به دست آوردن منفعتی از شر کسی خالص شه! همچنان همه جا رو زیرو رو کنین.

🔞گروگان Hostage🔞Où les histoires vivent. Découvrez maintenant