part 3

772 151 30
                                    

یه صبح خسته کننده دیگه تو کلاس....همه این صبحا رو همراه دوست چند سالش تحمل میکرد ولی الان دیگه اون دوستم نداشت،بهترین دوستشو دزدیده بودن نمیدونست حالش چطوره حتی نمیدونست زندس یا....

_نههههه

با صدای فریادش همه به سمتش برگشتن،منتظر موند تا معلم برای صدمین بار تو این چند روز محاکمش کنه

_بیون بکهیون

بکهیون بی حوصله سرشو بلند کرد

_اوه چطوری تو یه لحظه بالا سرم سبز شدین

_نمراتت افتضاح بود افتضاح ترم شده

_خیلی طبیعیه چون دوستم....

_دوستم دوستممممم این چرندیاتو تا کی میخوای تحویلم بدی؟

_حق ندارین...

_گمشو بیرون

_ولی....

_سریععععع

بکهیون بدون معطلی دوید بیرون

***
نمیتونست این وضعو تحمل کنه دلش برای لوهان تنگ شده بود برای شیطنتاشون،اینکه همش اذیتش میکردو اسم خرخون روش گذاشته بود. اونقدر تو خودش غرق بود که با کله رفت تو سینه کسی که از صبح زیرنظرش داشت. صورتش از درد جمع شد:

_آییییییییییی چته وحشیییییییی

_از این به بعد چشاتو باز کن راه برو تا نری تو کون کسی

_یاااا تو مثل درخت یهو جلوم سبز شدی

_انقد جیغ جیغ نکن بزا حرفمو بزنم

_حرفت به کونم نیس

بکهیون اینو گفتو با حرص راه افتاد که بره

_باشه پس حتما لوهانم به کونت نیس

تا اینو شنید سرجاش میخکوب شد

_اوه نه انگار به کونت هست

بکهیون گیج چرخید سمتش نمیدونست فرار کنه یا بکشتش ولی خشمش به ترسش غلبه کردو هجوم برد سمتش و یقشو گرفت

_تووووووی عوضیییییی....پس تو دوستمو دزدیدی،یالا بگو کجاس؟؟

چانیول دست بکهیونو گرفتو هلش داد عقب

_من دارم میرم اگه دوستت برات مهمه میتونی دنبالم بیای،فقط یادت باشه پنج دیقه منتظر میمونم

_چطور به کسی که دوستمو دزدیده اعتماد کنم کصخلی؟؟

_میتونی اعتماد نکنی درهر حال اگه نیای میکشمش

چانیول به سادگی و بچه بودن بکهیون نیشخند زدو مطمعن شد که بکهیون حتما دنبالش میاد.
بکهیون از شدت گیج بودن گریش گرفته بود،نمیدونست باید چیکارکنه اگه اونم با خودش میبردو هر دوشونو با هم میکشت
چی؟ولی میتونست همونطور که لوهانو به زور برد اونم بزور ببره،زیرلب گفت:

🔞گروگان Hostage🔞Where stories live. Discover now