part 12 ; taehyungie hyung

12.3K 2.1K 845
                                    

تهیونگ با دیدن تماس هایی که به گوشیش شده بود آهی کشید و چشم هاش رو چرخوند.

- جونگکوک من کار دارم. امروز زودتر میرم.
بتا لباس سفید رنگش رو مرتب کرد و جونگکوک که در حال کتاب خوندن بود سرش رو بالا برد.

- چرا؟
با لب های جلو‌ اومده پرسید و تهیونگ بعد از مرتب کردن موهاش به سمتش برگشت.

- شخصیه. بعد از خوندن کتاب، متن سخنرانیت رو برای مراسم آخر این هفته بنویس و لیست افراد برتر رو برای جوایز چک کن. بهتره توی سخنرانیت به جفت و اینجور چیز ها هم یکم اشاره کنی.
بالم لبی رو از توی کیفش خارج کرد و روی لب هاش کشید که بیشتر باعث مشکوک شدن جونگکوک شد. آلفا حتی به یک کلمه از حرف هاش هم گوش نمیداد.

- هیونگ میخوای برسونمت؟
جونگکوک بی توجه به چیزی که تهیونگ خواسته بود، کتابش رو بست و به سمت آینه‌ی توی اتاق رفت. همونجایی که تهیونگ ایستاده بود و داشت خودش رو چک میکرد.

- نه.
تهیونگ لب هاش رو بهم مالید و جونگکوک نتونست نگاهش رو از درخشندگی لب هاش بگیره. اون بتا واقعا خیلی جذاب بود، ایمطوری نبود که مثل امگا ها باشه و ظرافتش رو به صورتت بکوبونه و بگه من یک باتم لعنتیم. اون خیلی خاص بود و حتی جونگکوک با دیدن بعضی حرکاتش گاهی فکر میکرد اون میتونه براش یک تاپ هم باشه ولی بعد تا چند دقیقه به خودش فحش میداد که چرا همچین فکر های احمقانه‌ای میکنه و‌ حتی اگر هم تهیونگ تاپ باشه، جونگکوک قرار نیست براش باتم بشه!

- خیلی پررنگه.
آلفا زمزمه کرد و تهیونگ چشم هاش رو چرخوند.

- به تو ربطی نداره بچه جون. فقط چهارده روز از ماه مونده و بهتره حواست رو به لب امگا ها بدی تا جفتت رو پیدا کنی. با زل زدن به من چیزی عایدت نمیشه، پس انقدر بیخیال نباش و با اون امگایی که پیدا کردی برو سر قرار! جدا میخوای بزاری پدرت نتیجه‌ی همه‌ی تلاش هات رو دو دستی به جیمین بده؟
تهیونگ پشت سر هم کلمات رو به زبون میاورد ولی جونگکوک خیلی بیخیال بود و همین عصبیش میکرد.

- پدرم قرار نیست همه چی رو بسپره به جیمین چون اون به راحتی میتونه تموم زحماتش رو به باد بده.

- پس؟ میده به خواهرت؟

- نه! من رو مجبور میکنه با امگایی که خودش انتخاب میکنه جفت شم.
جونگکوک بی حوصله زمزمه کرد و تهیونگ با شنیدن حرفش همون جا متوقف شد. با تعجب به سمتش برگشت و دسته‌ی کیفش رو سفت نگه داشت.

- ولی.. اینطوری اذیت میشی!
بتا با نگرانی رو به جونگکوک زمزمه کرد که باعث شد فضای بینشون کمی تغییر بکنه ولی خیلی طول نکشید که تهیونگ باز به همون حالت بیخیالش برگشت.

- بهتره خودت اون امگا یا بتا رو پیدا کنی!
با اطمینان گفت و ضربه‌ای به شونه‌ش زد. جونگکوک چیزی نگفت و ثانیه‌ای بعد تهیونگ اتاق رو ترک کرده بود و جونگگوک رو تنها گذاشته بود.

Acrasia || KookVTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang