part 11 ; Can i exist

12.3K 2.2K 1.1K
                                    

- پس خودتون رو جمع کنین! من تا ابد وقت ندارم بهتون یاد بدم نباید کورکورانه خودتون رو آلفا صدا کنین، اگه قراره آلفا باشین پس باید قبلش یاد بگیرین همه چیز قرار نیست براتون عالی باشه و همه خدمتکارتون نیستن. اگه قراره برای هر کاری به بقیه نیاز داشته باشین یا دستور بدین چطور میخواین خودتون رو آلفا صدا کنین؟ وظیفه شما بوجود آوردن یک جامعه‌ی امن برای بقیه‌ی افراده و امیدوارم بعد از این به خوبی انجامش بدین..
جونگکوک با عصبانیت تقریبا پشت میکروفن داد میکشید. اون متوجه شده بود که آلفا های آکادمی خیلی خود بزرگ بینانه رفتار میکردن و بعضیاشون حتی به بتا ها و امگا ها زور میگفتن.

آکادمی های هر سه رده به همراه هم توی یک فضای بزرگ قرار داشت و بعضی دروس عمومیشون مشترک بود پس اون ها با بتا و امگا ها هم در ارتباط بودن و این واضح بود که بعضی هاشون ظرفیتِ داشتن قدرت رو ندارن.

- اگه یک شکایت دیگه بشنوم؛ آکادمی رو به فضای دیگه منتقل میکنم و اینجوری مجبور میشین تا ابد برای دیدن جفتتون صبر کنین.
جونگکوک نیشخندی زد و آلفا های هیجده نوزده ساله مخالفتشون رو نشون دادن! اکثر گرگینه ها جفتشون رو توی آکادمی پیدا میکردن و این شانسشون رو افزایش میداد و میگفتن اگه بعد از آکادمی جفتت رو پیدا نکنی، احتمال پیدا کردنش به سی درصد میرسه.

جونگکوک بی توجه به همهمهه ها به سمت پایین صحنه‌ قدم برداشت و میکروفن رو روی میز قرار داد. تهیونگ پایین صحنه جایی کنار آلفا ها نشسته بود و با ابرو های بالا رفته فریاد های جونگکوک رو تماشا میکرد.

- شرط میبندم خودش بتا یا یک امگای احمقه که انقدر نگرانشونه، شاید هم مثل شایعه ها یک منحرفه که دلش میخواد برای بقیه‌ی رده ها خودشیرینی کنه.
آلفا های نوزده ساله‌ای با حرص رو به گروه دوست هاش زمزمه کرد و تهیونگ با شنیدنش لبخند بزرگی زد.

روی صندلیش چرخید و به آلفا ها خیره شد. اون ها قبلش نمیتونستن درست ببیننش چون بهشون پشت کرده بود و موهای فر شده‌ش هیچ بخشی از صورتش رو نشون نمیداد ولی حالا واضح بود کی جلوشون نشسته.

- سر چی شرط میبندی؟
پوزخند تهیونگ عمیق تر شده بود و آلفایی که اون حرف رو زمزمه کرده بود به جلو خم شد و جو عجیبی بین خودش و تهیونگ بوجود آورد.

- بتایی درسته؟

- و اگه باشه؟
صدای خشن جونگکوک شنیده شد و تهیونگ با لبخند بزرگی بهش نیم نگاهی انداخت. جونگکوک با حالت عصبی‌ای بالا سرشون ایستاده بود و به فاصله‌ی‌ کم بین پسر و تهیونگ خیره شده بود.

- شاید شماره‌ش رو بگیرم.
آلفای جوان با پوزخندی به عقب تکیه داد. حتی نایستاده بود و به جونگکوک هیچ احترامی نداشته بود. ابرو های جونگکوک در کسری از ثانیه بالا رفتن و تهیونگ باز به عقب چرخید و حالا نگاه آلفاهای بیشتری روش اومده بود.

Acrasia || KookVWhere stories live. Discover now