💢اگه نمی خواید تصویر ذهنیتون از می سان خراب بشه، عکس پایینو نبینید.
یه گوگولیای دوست داشت عکس می سانو بذارم که بتونه راحت تر تصورش کنه. بعد از هزاران ساعت گشتن توی اپلیکیشنا و سایتای مختلف، تونستم یه بچه ای رو که هشتاد درصد شبیه تصویر ذهنی خودم از می سان باشه پیدا کنم😂. فقط اینکه می سانی ما یه کم موهاش فره. خودتون توی ذهنتون اصلاحش کنید:>
_مواظب باش کف توی چشمش نره.
_"داری به من میگی چجوری بچمو حموم کنم؟"
_خب تو اصلا حواست نیست. برای همینه که از حموم بدش میاد.
_" کی گفته از حموم بدش میاد؟ پسرم عاشق حموم اومدن با ددیشه."
_آهان! برای همینه که الان چسبیده به من؟
چانیول در جواب بک دیگه نتونست چیزی بگه و مستاصل به می سان که مثل بچه کوالا به بکهیون چسبیده بود و اجازه نمیداد چان موهای کفیشو آب بکشه خیره شد.
حموم بردن می سان با بکهیون توی برنامه امروزش نبود اما کارای مختلفش باعث شدن این کار اونقدر به تاخیر بیفته که وقتی بکهیون رسید هنوز می سان حموم نشده باشه. در نتیجه بک پیشنهاد داد دوتایی می سانو ببرن حموم که زودتر تموم بشه و اونجا تازه متوجه شد تنها کاری که چانیول توش واقعا بی عرضه است حموم کردن می سانه.
_تا الان چجوری بابای آماتورتو تحمل میکردی؟
بک رو به می سان گفت و با ملایمت کمی اونو از خودش فاصله داد و تا چان بتونه موهاش رو بشوره.
_آروم. دوش رو از عقب بگیر روی موهاش.
_"باشه. لازم نیست هی بهم بگی. اصلا تو از کجا میدونی چجوری میشه یه بچه رو حموم کرد که دائم بهم دستور میدی؟"
_جونگین یه مدت مجبورم میکرد ویدئوهای نگهداری از بچه ها رو توی یوتویوب ببینم. میگفت برای آیندهمون مفیده. ظاهرا حق با اون بود.
بک با لحن حق به جانبی جواب داد و ابروهاش رو بالا برد. هیچ وقت فکرشو میکرد یه روز توی یه همچین موقعیتی گیر کنه و عجیب تر اینکه عاشق این موقعیت بشه؟ مسلما نه.
YOU ARE READING
Alien🌠 [Chanbaek]
Fanfiction"من می خوام توی قلب کوچولوت یه جایی هم برای من باشه." "و منم می خوام بدونی کل این قلب کوچولو برای توئه." ****** پارک چانیول بعد از طرد شدن از سمت خانوادهاش، هرچیزی که مربوط به زندگی سابقش میشه رو رها میکنه و تصمیم می...