part 2 ; The law

13K 2.6K 397
                                    

- سرت رو پایین ننداز، به همه سلام کن و با متانت به تموم امگا ها لبخند بزن! هیچکس یک لیدر خشن و وحشی نمیخواد پس به خوبی نشون بده که چقدر مهربونی.
تهیونگ با باز کردن در زمزمه میکرد و جونگکوک با چرخوندن چشم هاش وارد ورودی شد. زمان کم بود و تهیونگ نمیتونست تموم نصیحت هاش رو توی قالب رسمی به خورد جونگکوک بده پس باهاش غیر رسمی صحبت کرد. از دور میتونست پله‌ی بلندی که به پایین یعنی همون سالن پر زرق و برق دار مراسم ختم میشد رو ببینه.

- من مهربون نیستم.
غرید و تهیونگ تنها تونست چشم هاش رو بچرخونه. آلفا به خوبی بلد بود روی اعصابش بره و بهش بفهمونه که خیلی هم مطیع نیست.

- ولی باید باشی!
محکم زمزمه کرد و کمی عقب تر از اولین پله ایستاد. طلایی بودن سالن نمایانگر قدرت پک جئون بود و همگی به خوبی از این واقعیت آگاه بودن.

تاکسیدرمی هایی که به سراسر دیوار ها وصل شده بودن و لوستر های طلایی که نور رو به تمامی سالن میرسوندن مهر تاییدی بر اصالت جئون ها میزد.

اون ها عادت داشتن به کل جهانیان و تک تک آلفا، بتا و امگا ها نشون بدن که کی رئیس و از خانواده‌ی بنیان گذارانه! کسی هم مخالفت نمیکرد چون این برای همه یک چیز ثابت شده بود. آلفا های جئون خیلی قدرتمند بودن و هیچوقت مثل اون ها وجود نداشته!

صدای دلنشین پیانو کل سالن رو پر کرده بود و باعث آرامش همه میشد و بوی قهوه‌ای که از قصد پخش کرده بودن جلوی آزاد شدن فرومون و رایحه ها بوجود اومدن شرایط نامناسب برای آلفا و امگا ها رو میگرفت.

همه چیز کاملا سلطنتی به نظر میرسید، بوی قهوه، کمی خنک و فلز های سرد مثل صدای پیانو منبع آرامش بودن ولی جونگکوک توی این وضعیت هیچ درکی از آرامش نداشت. هنوز جلوی تهیونگ ایستاده بود و به لوستر طلایی رنگ زل زده بود.

سالن رقص خلوت بود و این مهر تاییدی بر کلاسیک ستیزی نسل جوون بود! اون ها واقعا متوجه نیستن که دارن چه طلایی خوشرنگی رو از دست میدن و جاش رو با دود و رنگ های بی اصالت جایگزین میکنن.

دستش رو بالا برد تا کرواتش رو شل کنه ولی تهیونگ کاملا حرصی دستش رو به پایین هل داد و بند کمربندش رو گرفت و اون رو به سمت جلو فرستاد که باعث شد فحشی از طرف جونگکوک به سمتش پرتاب شه.

توجهی نکرد چون الان جونگکوک در معرض دید قرار گرفته بود و وقت پایین رفتن بود. جلو رفت و پشت سر جونگکوک ایستاد.

- برو پایین.
غرید و جونگکوک بدون ایکنه بهش نگاه کنه دستش رو توی جیبش برد و توجه ها کاملا به سمتش جلب شدن.

نفس تموم امگا ها و بتا ها و چند تنی از آلفا ها بند اومده بود. همشون به خوبی میدونستن که جونگکوک چقدر نفس گیره ولی بعد از هزار بار دیدنش باز هم به اندازه‌ی بار اول کنترل خودشون رو از دست میدادن.

Acrasia || KookVWhere stories live. Discover now