پــارتــ_25

Start from the beginning
                                    

سوار ون بودیمو داشتیم جونگ وونو تعقیب میکردیم که متوجه ی یه ماشین دیگه ام شدیم.
با دقت به مدله ماشین فهمیدم که ماله جنیه!

_داری چیکار میکنی دختر؟!

✘چیزی گفتین قربان؟

_نه با تو نبودم.

باید یه جوری از اونجا دورش میکردم هم به خاطره امنیت خودش و هم به خاطره اینکه به عنوانه شریک جرم دستگیر نشه.
.
.
.
وقتی به بندر رسیدیم به همه ی افرادم حالت آماده باش دادم و گفتم تا قبل از دستور من خودشونو نشون ندن. خواستم برم بیرون که تهیونگ بازومو گرفت و گفت:

+ کجا داری میری!

_ یه کاری دارم که باید انجام بدم سریع برمیگردم.

تهیونگ انگار میخواست چیزی بگه ولی به جاش سرشو تکون داد و بازمو ول کرد. از ون پیاده شدم و
تو اون تایمه کوتاهی که داشتم رفتم دنباله جنی که پشته یه دیوار که فاصله ی چندانی با جونگ وون نداشت قایم شده بود.
برای اینکه صداش به جونگ وون نرسه با یه دستم دهنشو گرفتم و دسته دیگمو بردم سمته کمرش و بلندش کردم. شروع کرد به تقلا کردنو جیغ زدن ولی از اونجایی که دهنشو گرفته بودم کسی صداشو نشنید.
بردمش سمته یه انباریه متروکه و ولش کردم. وقتی برگشتو منو دید برای یه لحظه خشکش زد.

~"جیمین"؟!

ٍ_متاسفم جنی این کار به نفعه خودته.

با گفتنه این حرف سریع از اونجا خارج شدمو درو قفل کردم. سعی کردم به جیغ و دادای جنی که قلبمو تیکه تیکه میکردن گوش نکنم و تمام حواسم به عملیات باشه.
برگشتم پیشه تیم و بعد از حدوده چند دقیقه دستوره محاصره دادم.
همگی از ون پیاده شدیم و رفتیم سمته سوژه و غافلگیرشون کردیم.

_پلیس، اسلحه هاتونو بندازین!

جونگ وون و افرادش که خشکشون زده بود بی حرکت به ما نگاه میکردن. چشمای جونگ وون روی من ثابت شد.

•جونگ وون: تو؟!

این بار با صدای بلندتری گفتم:

_ اسلحه هاتونو بندازین و دستاتونو بذارین پشته سرتون و روی زمین زانو بزنید!

جونگ وون خواست تفنگشو بندازه ولی پشیمون شد و شروع کرد به شلیک کردن! افرادشم به پیروی از اون تفنگاشونو گرفتن سمته ما و شلیک کردن.
منو تهیونگ خودمونو انداختیم پشته یه ماشین.

+تهیونگ: آاااااااااخ!

با شنیدنه صدای تهیونگ برگشتمو دیدم دستش تیر خورده.

_تهیونگ!

+آه لعنتی

تو یه مدته خیلی کم تهیونگ به شدت خونریزی کرد. به خودم یه نگاه انداختم. بند پوتینم به چشمم خورد و سریع بازش کردم و محکم بالای زخمش بستم تا جلوی خونریزیو بگیره.

🌟 I Will Find You 🌟Where stories live. Discover now