20_یو دونت نو می..

298 66 66
                                    

امروز مامان دوست خواهر امده بود داشتن با مامانم سخن های گوهر بار میگفتن...

هیچی دیگه منم خودمو چس کردم
مثل گربه ها چسبیدم به مامانم
هی میگفتم : مامانی

عین بچه دو ساله ها😑🤦🏽‍♀️

البته میخواستم از مامانم اجازه بگیرم یه تیشرت سفارش بدم..

البته به اطلاع هم برسونم که که خر نشد هیچ سگم شد..
(مامان حلالم کن😐🤲🏼)

خوب کجا بودم؟
..

اها خلاصه که بحث به جا های باریک کشیده شد

بعد هی میگفت این اونجوری اون اونجوری..

بچه ها یه سئوال مامان شما ها هم این شکلین؟:/
از یه بحث تا چرت و پرت نکن نمی کشن بیرون؟

بعد رسید به اخلاقیات منو و خواهرم....

دوست مامانم گفت اره دختر بزرگت خیلی ساده اس..

و من با به لبخند شیرین ولی در عین حال شیطانی نگاش میکردم...

اون لحظه تو ذهن من:
اخه زنیکه تو حتی با من دوست نیستی! چجوری میگی ساده اونممم منننن!!:/
وتف

تو فکر میکنی من ساده ام؟

ایششش اگه برات احترام قائل نبودم تا الان جرت داده بودم.

واقعا چجوری به این نتیجه رسیدی؟

تو حتی از افکارم نمی دونی چون میدونستی صد متر که هیچ هزاران کیومتر بینمون مرز میذاشتی..

ولا

زنیکه سلیطه خل وضع..

تو اگه بدونی من سال هشتم جچوری یکی از نهم های مدرسه رو فقط بخاطر اینکه دوستمو داشت خفه میکرد چجوری جر دادم میفهمیدی ساده کیه😐

بعد اهنگ تو ذهنم پلی شد ...

یو دونت نو می
تیک یو نو می..

بعد حالا مادرم : اره دخترم خیلی ساده و دستپاچلفتیه...

من :😐🚬

و تف تو گور این زندگی..

....

الان از سر بی کاری رو مبل درازم...
خونمون هم برق نداره..
برق شما هم قطع شده؟😐

شب و روزگار خوش

مراقب خودتون باشید بیبی های من.

my fucking world Where stories live. Discover now