P A R T 36 - Trust -

1.1K 192 139
                                    

_من دارم میگم وقتی قسمت اوجش شروع شد باید حرکتـــ... او جین!
صدای همه قطع شد و جین منبع نگاه خیره همه شد...
ولی مهم این بود...
چشمای جین کجا بودند؟!

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°

نگاهی گذرا به جیمین انداخت و وقتی نگاه خیرشو دید دوباره روی تهیونگ زوم کرد...
جلو رفت و بالاخره سکوت رو شکست...
+سلام...

رو کرد سمت تهیونگ:
+حرف بزنیم؟!

تهیونگ نگاهی بهش انداخت که دله جین لرزید...
سرشو تکون داد و از در بیرون رفت...

بدون هیچ حرفی دنبالش حرکت کرد که بالاخره تهیونگ وایساد...
میدونست مقصر خودشه...
ولی تهیونگ کم تقصیر نداشت...
و اگه هم قراره یکی از مشکلاتش از بین برن مشکلی نمیدید از تهیونگ عذرخواهی کنه!

+ته...
با نگاه گرم تهیونگ مواجه شد و جرعتش بیشتر شد...

+من جدا متاسفم باشه؟!
سکوت تهیونگ باعث شه از اخرین شانسش استفاده کنه...

با صدای ارومی گفت:
+نمیرم دیگه...
وبعد خم شد بوسه ای سریع روی لباش زد...

+باشه؟!
با لحن مظلومی گفت...
و خوب مقاومت در برابر اون لحن خیلی خیلی سخت بود!

گره ابروهای تهیونگ باز شدن و در عوض لبخندی روی لب جین پدیدار شد...
_چرا نمیفهمی صلاحتو میخوام؟!

+میدونم باشه، حق با توعه ولی قبول کن خودت هم مقصری؟!
_و دقیقا چرا؟!

+تو به پدر من توهین کردی!
_باور کن من با پدرت هیچ کاری ندارم اتفاقا خیلیم ازش خوشم میاد...
و خیله خوب متاسفم بابتش!

جین خنده ای کرد و پیش بندش خندش بیشتر شد
_ هی ! چرا میخندی؟!
+عین... بچه های ۶ ساله... صبح دعوا میکنیم... ظهر اشتی!!!
_مطمئنم دوام قهره اونا بیشتره!

+میدونستی عاشقا بیشتر از ۳ روز نمیتونن با هم قهر باشن؟!
و گرنه عاشق نیستن!

تهیونگ سرشو جلو برد و لب هاشو مماس با لب های جین قرار داد
_یعنی داری میگی من دیوونه ام؟!
+آره هستی، دیوونه ی منی مگه نه؟!
_غیر از این نیست!

دستشو پشت سر جین حرکت دادو جلوتر اوردش...
با بسته شدن چشمای جین پوزخندی زد و لب هاشو روی لب های جین قرار داد...

بر خلاف همیشه که نرم و اروم کارشو میکرد ایندفعه دلش بدجور هوس لب های پفکی و نرمه جینش رو کرده بود...

گازی از لب پایینش گرفت که با صدای «آه» مانندی توی گلوی جین مواجه شد...
زبونشو داخل دهن جین برد و همین حرکت باعث همکاری جین شد...
دستشو اروم اروم پایین برد و روی کمر جین متوقف کرد...
سفت نگهش داشت...

سرشو عقب برد و اجازه داد جین لحظه ای نفس بگیره...
اما این مکث خیلی طول نکشید...
چون دوباره بوسشون آغاز شد...
جین رو به خودش چسبوند و حرکت دستاشو لای موهاش حس کرد...

My Guide | TaeJinWhere stories live. Discover now