P A R T 25 - Hard Life -

1.3K 210 40
                                    

_کیم جیمین؟!

+نخیر من برادرشم، شما؟!

_ما از ایستگاه پلیس نامبوی سئول اینجا هستیم، حکم بازداشت ایشون رو داریم، لطفا صداشون کنین سریعتر تشریف بیارین...

+چ... چی؟!

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°

[سوم شخص√]

+چ... چی؟!

هجوم خون به مغزش رو احساس نمیکرد...
اشتباه شده بود دیگه؟!
هر لحظه بیشتر از قبل نفس نفس میزد...

_هیونگ چی شد؟!
با صدای جیمین از شوک بیرون اومد...

نه نه!
+برگرد داخل ه... هیچی نشده...
_چرا؟!
+فقط به حرفم گوش کن

سعی کرد با دستش جیمین رو داخل هدایت کنه...
_شما کیم جیمین هستید؟!

زودتر دست به کار شد
+نه نیست، زود برو تو
با داد گفت

کم مونده بود گریش بگیره!
تهیونگ، جونگ کوک، یونگی، هوسوک و نامجون حالا شاهد این صحنه بودن...

تهیونگ جلو اومد:
_اتفاقی افتاده؟!
_ما حکم بازداشت کیم جیمین رو داریم...
+جیمین خونه نیست
تند و سریع گفت...

چشمای جیمین گرد شد!
حکم بازداشتش!؟

دروغ گفت...
مجبور بود...
بازداشت؟!

+اص... اصلا برای چی؟!
برای چی میخواین بازداشتش کنین؟!

پلیس اما توجهی نکرد
نگاهی به جیمین انداخت که با چشمای نگران و اشفته جین رو نگاه میکرد...
اون پلیس بود دیگه درسته؟!

دستبندشو از کمرش باز کرد و طرف جیمین رفت
نگاه جیمین هر لحظه نگران تر شد...
اگه شک داشت حالا مطمئن شد اون پسر خوده جیمینه!

رو به روش ایستاد...
_کیم جیمین شما به دلیل پرداخت عدم بدهی بازداشت هستین، هر چی الان بگین توی دادگاه به ضرر خودتـــونه شما حق گرفتن وکیـــ*دستبندشو بالا اورد تا دستاشو دستبند بزنه*

اما جین از بازوی جیمین گرفت و عقب کشیدش
+منم... کی...م جیم...ین منم

دستاشو بالا اورد...
کاش بهش دست بند میزدن...
کاش...

_اگه همین الان کنار نرین مجبور میشم شما رو هم دستبند بزنم!
و اینجوری میتونم به جرم فراری دادن مجرم دستگیرتون کنم!

+جیمین مجرم نیست!
داد زد...!

_مجبورم نکنید دوباره اخطار بدم...
برای حفظ و جلوگیری از شایعات به دستور ایستگاه پلیس با ماشین شخصی و لباسای شخصی اومدیم اما هر گونه مقاومت باعث میشه سخت تر برخورد کنیم!

میخواست بگه ابرو به درک...
اما این جمله فقط برای خودش بود...
نه برای پنج نفری که با چشمای نگران نگاهش میکردن...

My Guide | TaeJinTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon