26

2K 192 371
                                    


با حس خارشی روی سینش چشماشو باز کرد و به حجم موهای روبه روش نگاه کرد! نفس عمیقی کشید و همزمان با بالا پایین شدن اون جنگل پیچ در پیچ قهوه‌ای عطر شکلات ریه‌اشو نوازش کرد.

دستش رو جلو برد میون اون ابریشمای نرم فرو کرد!
با این کار توجه لیام که چند دقیقه ای میشد بیدار بود رو جلب کرد. سرش رو بالا گرفت و با لبخند به زین نگاه کرد.

+کریسمس مبارک عشق من!

-کریسمس مبارک و صبح بخیر

+صبح توام بخیر

خم شد و روی سینه‌ی لخت زین رو بوسید. باحس سوزش توی چشماش دست برد و عینک رو از روی دراور برداشت و به چشماش زد. پلکاشو رو هم فشار داد و بعد دوباره به زین که تصویرش واضح تر شده بود نگاه کرد!
زین بدون بیرون کشیدن دستش از موهای لیام که به خاطر بلند شدنشون یه حالت فر داشتن اونو جلو کشید و محکم بغل کرد!

-چه صبح قشنگیه امروز!

+اوهوم! پاشو بریم حموم من طاقت ندارم میخوام هدیه‌هامو باز کنم

-درست مثل یه بچه پنج ساله!

لیام مشتی به بازوی زین زد و تکون خورد تا از حصار دستاش بیرون بره.

-کجا؟

+میخوام برم حموم

-اول من میرم!

+اوه راست میگی من روم نمیشه با تو بیام حموم پس میمونم تا تموم کنی!

زین خندید و لحاف رو کنار زد تا بلند شه و زودتر به حموم بره اما لیام از پشت بهش چسبید و تا دم در شونه و گردنش رو میبوسید. در حموم رو باز کرد و کنار کشید تا دستش رو دور لیام حلقه کنه.

-شیطونی نکن بچه

+من که کاری نکردم!!!

زین چشماشو چرخوند و به سمت قفسه‌ی گوشه‌ی حموم رفت. ریش تراش و برداشت و جلوی آیینه قرار گرفت.

+خیلی نزن دوستشون دارم

-چقدرشو بزنم؟!

+بیا بشین اینجا

زین ابرو بالا انداخت و روی سکوی کنار وان نشست لیام با همون باکسر کوتاهش روی پاهای زین قرار گرفت و ماشین اصلاح و از دستش کشید.

-از این به بعد فقط خودت انجامش بده

لیام خندید و ماشین روشن شده رو روی صورت زین کشید.

+موها تو هم میخوام بزنم خیلی قشنگه ولی دوستش ندارم

-چرا؟

+مال روزای بدمونه!

-بلدی؟!

+کاری نداره

-کچلم میکنی؟!

+نهههه! من عاشق موهاتم!

-منم عاشق توام

Yellow&red {Z.M}{completed} Where stories live. Discover now