1

4.4K 345 369
                                    

کلافه در و باز کرد و وارد خونه گرم و نرمش شد. حتی اگه از صبح تا شب قرار بود تو جهنم کار کنه مشکلی نداشت تا وقتی آخر شب میتونست به این خونه بیاد.

مثل همیشه به محض ورودش چشماش دنبال منبع آرامشش گشت و دم آشپز خونه روش قفل شد لبخند زد هرچند خسته ولی عشق مخفی شده توش رو نمیشد انکار کرد آروم سمتش قدم برداشت باید خستگیشو در میکرد مگه نه؟! باید یه بمب امید و انرژی برای زندگی تو وجودش رها میکرد؟! و قطعا هیچکس جز پسر مقابلش نمیتونست اینکارو براش بکنه.

وسط راه ایستاد و دستاشو از هم باز کرد دلش میخواست اون سمتش بیاد چهرش خستگیشو نشون میداد دلیلی که نمیتونست راهش رو بیشتر ادامه بده یا شاید فقط دلش برای قد و بالای پسرش تنگ شده بود و میخواست وجب به وجبشو یه بار دیگه برانداز کنه.

پسر خندید و ابرو بالا انداخت و به سمتش اومد میدونست خنده هاش چقدر شیرینه؟! تا حالا بهش گفته بود؟! آره شاید روزی صد بار ولی کی گفته این کافیه؟!

با نزدیک شدنشون تعلل نکرد و خودشو غرق آغوش آرامشش کرد و یه آه از روی راحتی کشید

+هی بیب!

-هی

+اوه! تو زیادی خسته ای!

-اوهوم

+خیلی خب برو لباسات و عوض کن تا شام بخوریم بعد بخوابیم

-ولی من نمیخوام از بغلت برم بیرون

پسرش نرم خندید و صداش تو گوشش پیچید. موسیقی؟!شوخی میکنید؟ مگه قشنگتر از صدای خنده هاش چیزی برای گوش دادن بود؟

+زین؟...هی تو بغلم خوابت نبره من نمیتونم ببرمت دیگه یه پیشی کوچولو نیستی!

خندید و سرشو بالا گرفت همون جور که دستاش دور کمرش محکم کرده بود رو پنجه پاهاش ایستاد و پیشونی بیبشو بوسید! قدش شاید دو سه سانت کوتاه تر بود ولی دلش میخواست وقتی پیشونیشو میبوسه سرش خم نشه

-ولی تو همیشه تدی بر من بودی و خواهی بود!

بدون اینکه از آغوشش در بیاد مشت ساختگی به بازوش زد و گفت:

+هییی..تو کی میخوای دست از توهین کردن به این هیکل برداری؟!

-هر وقت که تو بیخیال باشگاه و سیکس پک ساختن بشی

+دلت یه شکم گنده میخواد؟! بقیه برا هیکل من جون میدن پسر

-بقیه بیخود کردن تو مال منی کسی حق نداره تورو ببینه، در ضمن من نگفتم که شکم داشته باشی من فقط دلم برای لیام کوچولوی فرفری تنگ شده!

لیام خندید و از آغوش زین بیرون اومد و همونجور که سمت آشپز خونه میرفت با حرص الکی گفت:

+اه اه..تو کاری کردی از خودم بدم بیاد از اون لیام کوچولو متنفرم که تو انقدر دوسش داری تو خیلی بدجنسی که میزاری به اون لعنتی حسودی کنم.

Yellow&red {Z.M}{completed} Where stories live. Discover now