"1"

4K 338 149
                                    

به سمت خونه حرکت کرد و سعی کرد بتونه ذهنشو آروم کنه و فکرهاش رو بچینه.

فکر کردن به موضوعات تکراری و به نظر پیش پا افتاده داشت عصبیش میکرد.

وقتی به خونه رسید هجوم افکارش بیشتر شد
خونه ای که بیشتر روی نا امیدی هاش سایه مینداخت.

بزارین اسمش رو عوض کنیم جایی که بیشتر شبیه به یک "انباری" بود
تاریک،سرد و نمور
و مهم تر از اون بدون عشق،خانواده و دلگرمی
گرمایی که باید خونه هارو تامین کنه "عشقه"
چیزی که خیلی وقت بود تو زندگی زین وجود نداشت.

مثل همیشه با بی حوصگلی خودش رو روی تخت پرت کرد و سعی کرد حداقل برای یک ساعت هم شده به خودش استراحت بده.

با صدای در از خواب بیدار شد و با غرغر درو باز کرد و بعد از آنالیز کردن موقعیت دوباره خودشو روی تخت انداخت
دوستش همیشه همین موقع ها میومد و این یه روتین بود

درست به سمت آشپزخونه رفت و در یخچالو باز کرد از خالی بودنش ناله ای کرد و یه سیب که تنها میوه ی یخچال بود رو سمت زین پرتاب کرد، سیب درست تو سر زین فرود اومد و اره اون نشونه گیریش فوق العادست.

زین با صدای خفه که بخاطر فرو رفتن تو بالش بود داد زد

"لو اروم بگیر نمیخوام تو جوونی بمیرم"

لویی خودشو رو کاناپه پرت کرد و سعی کرد از بینش کنترل تلویزیون رو پیدا کنه

"پاشو برو خرید کن و این یخچال فاکی رو پر کن منم اینجارو تمیز میکنم"

"بیخیال الان وقت شوخی نیست من اصن حالشو ندارم"

"فاک بهت زین میفهمی؟ انقد زندگی تو این موش دونی سخت تر از قبل نکن اینجوری درست جوونی میمیری"

زین بلند شد تا بیشتر از این مجبور نباشه غرغرای دوستشو تحمل کنه این زیادی رو مخش بود اون واقعا مثل مامانا رفتار میکرد البته با این فرق که مامانا فحش نمیدن.

بارون شدیدی میومد و این یعنی بهونه برای نرفتن به خرید

"میدونی لو اینکه همش اینو یادآوری میکنی که اینجا موش دونیه چیزیو تغییر نمیده چون من عادت کردم"

"من فقط نگرانم"

"میدونم بیخیال"

خود زینم نگران بود ولی فقط نگرانی؟
چیزی رو حل میکرد؟

این سرنوشته که همیشه باید ترس های بزرگ رو توی زندگی کوچیکت جا بدی.

                            **

خب، بعد از چند ماه کار کردن روی فن فیکم بالاخره جرعت پیدا کردم بزارمش پارت اول کم بود چون جهت آشنا شدنتون با قلممه پس میخوام بهش شانس بدین(:

نظرتون برام مهمه پس من اینجام که بدونم نظرتون چی بوده(:

شکلات و قلب❤🍫

chocolate angel [Z.M]Where stories live. Discover now