ل:منکه هیچ مشکلی نداشتم.جین دختر خیلی آرومیه.دخترای دیگت از بچگی پر سر و صدا بودن.

ج:وقتی بزرگ شدن بهشون نگو،ولی آره.

ل:پس بچه ی آروم و مورد علاقه ی من میتونه جین باشه.مگه نه؟

قسمت آخر حرفمو رو به جین گفتم که ساکت و خواب بود.

ل:مهمونی کسل کننده ایه.

وقتی سرمو بالا گرفتم گفتم.

ج:البته که هست.کدوم مهمونی ای کسل کننده نیست.

ل:هرمهمونی ای که خارج از قوانین این خانواده ها باشه باحاله.

ج:منظورت چیه؟

ل:شاید مثل یه کلاب،صدای بلند موزیک و هر نوع مشروبی.خوردن تا جایی که مست بشی و بی دلیل بخندی تا یکی جمعت کنه و ببرتت خونه.

ج:لو؟

ل:هممم؟

ج:اینا رو از کجا آوردی؟

ل:از تمام دنیا به جز این خونه.

چشمامو چرخوندم.ولی هنوز یه امیدی به وارد کردن زندگی مدرن به ذهن جولیا هست.

سر شام میز اونقدر بزرگ بود که حتی به خودم زحمت ندادم سرمو بلند کنم و سعی کنم افرادی که پشت میز نشستن رو به یاد بیارم.سرمو پایین انداخته بودم و تمام مدت از طعم غذاهایی که سرو میشدن لذت میبردم.چند دقیقه بعد از پایان شام تروی که سر میز بود بلند شد و خدمتکارا بقیه رو به سمت حیاط هدایت کردن و من هم به اجبار نزدیک تروی و بقیه ی خانواده جلوتر رفتم.

تو حیاط که شاید با200 تا لامپ روشن شده بود و صدای فواره ای توش به گوش میرسید وایسادن و تروی جام شرابی از سینی ای که خدمتکار جلوش گرفته بود برداشت و رو به بقیه بالا گرفتش.

تروی:مناسب این مهمونی به خاطر به دنیا اومدن دختر های دوقلوی دختر عزیزم جولیا هست.

لیوان شربت آلبالویی که از تو سینی برداشته بودم رو بالا گرفتم و تظاهر به نوشیدن کردم تا جلوی دهنمو بگیره و مجبور نباشم لبخند فیکی بزنم‌.

همه دست زدن و بیشترشون با لبخند بهش نگاه کردن.

تروی:به این مناسبت میخوام شراکتی که برای چند وقت بود میخواستم انجام بدم رو اعلام کنم.مفتخرم که اعلام کنم کنت دزموند استایلز از این به بعد شریک کاری من تو کمپانی جدیدمون هستن.به سلامتی ایشون.

مردی که جلوی جمعیت وایساده بود و تو مهمونس هم باهام حرف زده بود یعنی همون استایلز جامشو بالا گرفت و تروی هم همینطور.

تروی:و میخوام اعلام کنم 70 درصد سود این کمپانی تا دوازده سال به حسابی میره که برای نوه های دوقلوی عزیزم هست،امیدوارم پدر و مادرش از کادوی تولدشون راضی باشن.

My husband,My sir[L.S]Where stories live. Discover now