زین نیشخندی زد و سرشو به سمت بقیه رغیب هاش چرخوند

دختر با لوندی مقابل اونا قرار گرفت و پرچم قرمز رنگو بالا گرفت با صدای یک دو سه

صدای کشیده شدن لاستیک ها به کف اسفالت شنیده شد

دور دوم بود و زین از همه جلو تر فشار دست های لیام هر لحظه بیشتر میشد و سرشو به کمر زین فشار میداد دلش میخواست زمان باییسته و همه چی به حالت عادی خودش برگرده اون از هیجان متنفر بود برعکس زین ...زینی که کله زندگیشو با هیجان گذرونده بود و اون جزوی از زندگیش بود

لیام حس میکرد هر لحظه ممکنه که بالا بیاره حالش داشت بهم میخورد و سرش گیج میرفت اون کلاه ایمنی رو سرش باعث شده  بود که احساس خفگی کنه ...دو دور مونده بود و لیام دیگه نمیتونست تحمل کنه ...زین پاشو بیشتر رو پدال فشار فشار داد و تو اوج بود و نیشخند از رووی لبش محو نمیشد

لیام سعی کرد با دستش به پهلوی زین بزنه و با صدایی که خیلی سعی داشت بلند باشه گفت

لیام : زین حالم داره بهم میخوره بایسست

زین : چی ؟ چیمیگی نمیتونم دو دور مونده  تحمل کن

لیام :  نمیتونم حالم بده زین تمومش کن

لیام داشت چی مگیفت ؟ اره اون زینو نمیشناخت زین نمیتونست شکستو قبول کنه اون تاحالا شکست نخورده بود نشکسته بود اون همیشه برنده بود و معنی شکست رو نمیدونست ... لیام واقعا چه توقعی داشت ؟

زین دندوناشو رو هم فشار داد نمیتونست بیاسته دور اخر بود  ،اون نمیخواست که شکست بخوره پس به جاش سرعتشو ببیشتر کرد

پرچم قرمز بالای سرشون تکون خورد و زین ایستاد و صدای دست و جیغ جمعیت بالا گرفت  زین با خوشحالی دستاشو بالا اورد رو به جمعیت تکون داد

لیام اروم پاشو رو زمین گذاشت همه جارو تار میدید و دنیا دور سرش میچرخید قدمی به جلو برداشت و بعد همه جا تاریک شد ...

...

زین تا دکترو دید  با عجله به سمتش رفت

زین : چی شد دکتر ؟ مشکل چیه ؟ حالش بهتره ؟ خوب میشه اره ؟ فشارش بود ؟ قرصاشو که خورده بود

دکتر لبخند مهربونی زد و دستشو روی شونه ی زین گذاشت

دکتر : اروم باش پسرم حالش خوبه خطر رفع شده اون خوش شانس بود ولی فشارش خیلی بالا بود با دارو تونستیم فشارشو پایین بیاریم الان بهتره

Unfelling |ziam|Where stories live. Discover now