▪14▪

1.5K 238 151
                                    

|جک؟|

کریست :و قیمت این چنده ؟

_۱۰۰دلار

کریست:چی ؟ خیلی گرونه چخبره

_قیمتش همینه اقا میخوای نخر

کریست : شما اینارو اینجا گذاشتید تا من بخرم بعد میگی نخر

_پسر جون مگه نمیگی گرونه نمیتونی بخری خب چی بگم

_میتونی کم تر بدی تا بخرم

_قیمتش اینه ...ای بابا

کریست:من این کتو میخوام کم تر بده من فقط 50 دلار دارم

_برو اصلا نمیفروشم

کریست نیشخندی زد و چشماشو ریز کرد

کریست:داری باهام لج میکنی نه؟این کارو نکن من اصلا از دعوا خوشم نمیاد

فروشنده چشماشو گرد کرد دستش و طرف چوبش برد

_تو ....پسره ی پرو داری منو تحدید میکنی

کریست به پهنای صورتش خندید

کریست: اره

فروشنده چوبشو بالا اورد

کریست سریع چرخید و کلید قفل مغازه رو زد
چوب رو از دست مغازه دار گرفت و دستاشو از پشت قفل کرد

فروشنده که از حرکت سریع کریست وحشت کرده بود تند تند نفس نفس میزد

_کریست :خب حالا چی میگی ؟

_چ...ی میخوای ؟

کریست نفسو بیرون داد و با لحن رنجیده ای گفت
کریست:بخدا من فقط یه کت خواستم

فروشنده پوفی کشید و گفت
_باشه .....ولم کن

کرست لبخندی زد و ولش کرد که مرد روی زمین افتاد

کریست به طرف کت رفت و پوشیدش

کریست :مرسی

_50 دلار رو نمیدی ؟

کریست:نه دیگه بچه ی بدی بودی

در و باز کرد
کریست:راستی سعی نکن به پلیس چیزی بگی ۱۰۰ دلار ارزشش کم تره جونته نه؟
وبیرون رفت
......

بستنیشو لیس میزد که صدای گوشیش بلند شد

کریست: این گوشی ها خیلی بی فرهنگن..... نمیفهمی دارم بستنی میخورم

Unfelling |ziam|Where stories live. Discover now