▪12▪

1.6K 241 76
                                    

| سیاه و سفید  |

با سردرد شدیدی از خواب پریدم دستامو دو طرف سرم گذاشتم و سردردم حالا به شکل ضربان دار شده بود ....
دوروز بود که قرصامو نخورده بودم ،فکر میکردم بهتر شدم دیگه این علائم سراغم نمیاد ...الان که ساعت ۲شبه قرص از کجا بیارم ....

پوفی کشیدم و سرمو رو بالشت فشار دادم ....با بی قراری غلت میزدم ولی نه نمیشه من با این سردرد خوابم نمیبره ....نشستم و لیوان آب و رو دستم ریختم و بعد به صورتم پاشیدم تا شاید کمی بهتر بشم .....

زین:لیام چی شده ؟

با صدای خواب آلودی که  حالا دورگه شده بود گفت

لیام:ببخشید بیدارت کردم نه چیزی نیست تو بخواب

پتو شو کنار زد و دستی به چشماش کشید و آباژور گنار تخت رو روشن کرد ..به طرفم اومد و کنارم نشست

زین:چی شده چرا بی قراری ؟

لیام:هیچی فقط سرم درد میکنه خوابم نمیبره

دستی به شونم کشید و با صدای آرومی گفت :

زین:من قرص ندارم دیویدم که طبق معمول نیست

لیام:اشکالی نداره فقط سعی میکنم که خوابم ببره فردا باید برم قرص هامو بخرم تموم شدن 

زین چشماشو گرد کرد و گفت

زین:قرص ها؟مشکل چیه لیام؟

لیام:بتا بلاکر برای فشار خون

واقعا نگران شده بود یا من اینطوری حس میکردم؟

زین :اوه لیام تو واقعا قرصاتو نخوردی ؟تو باید رعایت کنی این مسئله ی کوچیکی نیست که بهش بی توجه باشی اگه بلایی سرت بیاد چی ؟

تند تند و با عصبانیت میگفت

لبخندی زدم و آروم گفتم

لیام:نگرانم شدی ؟

زین :معلومه که نگران میشم تو الان دوست منی !

دوست !؟....معلومه فقط دوست ....توقع چیز دیگه ای رو داشتی لیام ؟....اینقدر به اون اعتراف مسخره فکر نکن اون مست بود !

سری تکون دادم

لیام:برو بخواب زین منم سعی میکنم بخوابم

زین :فکر میکنی کاری هست که بتونم انجام بدم که راحت تر  خوابت ببره؟

نگاهی بهش کردم ....راحت تر خوابم ببره ؟یاد صدای زیباش وقتی داشت متن تست رو میخوند افتادم ....چه چیزی بهتر از این که حالا که کنارم بود بازم اون صدا رو بشنوم

Unfelling |ziam|Where stories live. Discover now