part30

5.1K 536 64
                                    

💢پارت سی
صدای سوتو دستا بیشتر شده بود..
دوست پسر نواه خم شد سمت بغل دستیش و بغلیش صورتشو آورد جلو واونم یه بوسه رو لپش زد..
چی شد؟؟اون که لپشو بوسید..
ببغل دستیشم لپشو بوسید و برگشت سمت بغلیه خودشو اونام با خنده شروع کردن به بوسیدنه لبای هم..
اوه ..پس قانونشون این بود..کاپلا باید لب همو میبوسیدن و بقیه فقط یه بوسه رو لپ..
اونا هم داشت با زوبونو سروصداهمو میبوسیدن اما جلوتر از نواه از هم دست کشیدنو  بقیه همینطور به کارشون ادامه دادن..
قلبم داشت از تو حلقم میزد بیرون و نمیدونستم وقتی نوبت ما بشه باید چه غلطی بکنم..اونم جلوی این همه آدم که داشتن نگاهمون میکردن..
بهشون نگاه کردم که ببینم تا کجا پیش رفتن..
فاک..اونا دارن نزدیک میشن..

سومین کاپلی که داشتن همو میبوسیدن صدای همه رو در اورده بودن..چون فقط داشتن لبای همو میبوسیدنو مثل اون قبلیا زبونشونو تو حلق هم نمیکردن..
پوففف..فکرکنم قراره درست همینجا لو بریم..
یه کا پل و دن مونده بودن و نوبت ما بود..
به هری نگاه کردم که داشت به اون دوتا نگاه میکرد و وقتی دید دارم نگاهش میکنم نگاهشو داد بهم..
ممکن بود اون نخواد منو ببوسه و جلوی این همه آدم دود شم برم هوا..
از این فکر قلبم بیشتر ضربان گرفتو لبمو گاز گرفتم..
دوباره نگاهشو ازم گرفتو داد به اونا که یه نفر استینمو کشید..
برگشتم سمت چپم که دن رو دیدم که سرشو اورد بود نزدیک و منتظر بود که صورتمو ببرم جلو..
آروم صورتمو بردم جلو و دن لباشو چسبوند به لپم و موهای بدنم سیخ شد وقتی زبونشم از بین لباش کشید رو پوست صورتم..
دیگه کاملا صدای تپش قلبمو که داشت هزارتا در دقیقه میزد و میشنیدم..

لباشو از رو صورتم برداشتو یجور خاصی نگاهم کرد..
آب دهنمو قورت دادم..مثل این که نوبت من بود که صورتشو ببوسم و بعد برگردم سمت هری و جلو این همه آدم ضایع شم..
همه نگاهاشون رو من بود و منتظر بودن..آروم صورتمو کج کردم سمت دن که گردنم خلاف سمتی که میخواستم بچرخونم چرخیده و شد و یه دستی رو روی گردنم حس کردم..
همین که سرم برگشت نفسم بخاطر لبای یه نفر دیگه که اومدن رو لبام قفل شد و دیگه صدای زدن قلبم رو نمیشنیدم..
چشمام رو باز کردم و چشمای هری رو درست تو چند سانتیه صورتم دیدم که با دیدن نگاهم چشماش بسته شد..
هری داشت منو میبوسید..
زیر دلم خالی شد و یه لرزش خفیفیو تو کل وجودم حس کردم..
وقتی که لب پایینمو کشید تو دهنش چشمام بسته شد..
زبونشو زد به لبم و منم دهنمو باز کردمو همراهیش کردم..
یه طعم آشناییو داشتم تو دهنم حس میکردم,همون طعمی که وقتی دفعه اول بوسیدمش و حسش کرده بودم..
انگشتشو رو گردنم حرکت میداد و دست دیگشو گذاشت رو پام و همینطور که اروم فشارش میدادلب پایینمو مک زد و اروم گاز گرفت..
بدون اینکه بخوام تو دهنش ناله زدم و فشار دستش رو پام بیشتر شد..
صدای سوت بقیه رو میشنیدم که داشتن کَرَم میکردن ولی تموم حواسم به زبونش بود که داشت داخل دهنم میچرخید و دستش که دشت به رانم فشارمیداد..
دستمو اوردم بالا و گذاشتم رو دستش که روی گردنم بود و لب پایینشو مک زدم که لبمو گاز زد و ولش کرد..
لباشو از رو لبام برداشت ..
پیشونیش به پیشونیم چسیبده بود و دستش هنوز رو گردنم بود..
نفساش داشت تو صورتم پخش میشد و نمیتونستم چشمامو بازشون کنم..
-شما واقعا قشنگ همو میبوسین..انگار که اولین بارتونه..
صدای نواه رو شنیدم و هری دستشو برداشت و منم چشمامو باز کردم..

دیدم که هری یکم صندلیشو کشید جلوتر ولی به صورتش نگاه نکردم..
قلبم هنوز نرمال نمیزد و داغ کرده بودم ..
چندبار اروم نفس عمیق کشیدم تا ضربان قلبمو کنترل کنم..
هری یه تک سرفه کرد و دستشو کرد تو موهاش..
-خب میتونین شروع کنین..
همه شروع کردن به خوردن و صدای قاشق و چنگال سالنو پر کرد..
وادفاک..من الان چطور یچیز بخورم وقتی هنوز طعم لبای هری رو حس میکنم..
-هری چرا نگاهش میکنی ؟؟عوضش بشقابشو پرکن..
صدای نواه حواسمو پرت کرد و سرو چرخوندم سمت هری..
از جاش بلند شد و بشقابمو برداشتو پرش کرد و گذاش جلوم..
نواه گفت داشت نگاه میکرد؟؟منو؟؟
تا آخر وقت شام فقط تونستم یکم از مرغ گنده ای که هری برداشته بودو بخورم ,کل حواسم درگیر بود و داشتم به این فکر میکردم که چطور باید با استایلز تنها بشم..
وقتی به خودم اومدم نصف افرادی که دور میز بودن جاشون خالی بود و هریم داشت با نواه حرف میزد..
نواه خندید و زد پشتش و از جاشون بلند شدن..
منم بلند شدم و کنار هری وایستادم..
-لویی..چقدر کم حرف میزنی..بهت خوش نگذشته؟؟
به نواه لبخند زدمو سرمو تکون دادم..
-اوه..اینطور نیست..ممنون بابت شام ..خوشمزه بود..
اره جون خودت خیلیم تو ازش خوردی..
تو دلم گفتمو پوزخند نشست رولبم..
نواه دستشو گذاش پشتمو سمت یه در هدایتمون کرد..
-برین اونجا..بازم از خودتون پذیرایی کنین..

هی گایز ..ساری من دیر آپ میکنم،واقعا سرم شلوغه..😑
اما هردفعه سعی میکنم ده پارت آپ کنم..
ممنون بابت ساپورتاتون☺❤❤

He Was BlueWhere stories live. Discover now