❌️❌️❌️ تمامی مسائل علمی زاییده ذهن نویسنده بوده و هیچ ارتباطی با دنیای واقعی ندارد
تکرار می کنم ......
❌️❌️❌️ تمامی مسائل علمی زاییده ذهن نویسنده می باشد و هیچ ارتباطی با دنیای واقعی ندارد
یک هفته بعد
در تالار جلسات قصر ولوله ای بزرگ و غیر قابل کنترل بر پا شده بود
قبل از این ولوله و همهمه امپراطور به آرومی مشغول بررسی امور کشوری بود که شخصی حاوی نشان امپراطور وارد قصر شد
شخصی شنل پوش که به تالار قصر آورده جلوی امپراطور زانو زد و ادای احترام کرد
و بعد کلاه شنلش رو از روی سرش برداشتلی وی فانگ
شاگرد طبیب مرحوم لینگ شوی ، طبیب سلطنتی سابقته: اینجا چکار می کنی لی وی ؟
لیوی: دست پر اومدم سرورم، بهم گفته بودید وقتی پیداش کردم پیش تون برگردم
لیوی درست از وقتی که استادش مرد ناپدید شد و حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشد
خیلی دنبالش بودن، اون شاگر برترین و چیره دست ترین طبیب کشور بود
و صد البته بودنش در دستگاه دولت مفید و ارزشمند بودوزیراعظم: تمام این مدت کجا بودی لیوی ؟
لیوی: در مخفی گاهی در خدمت سرورم بودم وزیراعظم
همهمه وزرا دوباره بالا گرفت و این به شدت اعصاب امپراطور رو تحریک می کرد
ته: ساکت شید
وزرا ساکت شدند، در این یک هفته که فرمانده جئون هنوز هم بهوش نیومده بود اعصاب و روان امپراطور بسیار تحریک پذیر شده بود و کوچکترین چیز ایشون رو عصبانی می کرد
ته: حرف بزن لیوی
لیوی سر خم کرد و بعد از اون شنلش رو در آورد و به ندیمه ای داد تا براش نگه داره
لیوی: در زمان های گذشته، در اواسط سلطنتی فرمانروای پیشین تحقیقاتی بر روی جنین ها آغاز شد
ته: چه تحقیقاتی ؟
لیوی قدمی به جلو برداشت و دوباره صحبت رو از سر گرفت
لیوی: سرورم از اونجا که خیلی از اشراف زادگان مایل هستند فرزندان پسر داشته باشند
به سراغ کُلی های دوره گرد می رفتند تا معجونی برای پسر زایی همسر شون تهیه کنندامپراطور پوزخندی زد، جهل جماعت رو هیچ وقت نمی شد پیش بینی کرد
لیوی: اما از آنجا که این دارو ها باعث ناقص شدن جنین و یا مردن جنین و مادر میشدند
پدر مرحوم تون به استاد بنده دستوری دادند
مبنی بر اینکه تحقیقاتی رو شروع کنند
YOU ARE READING
LALY & MAJNOON
Randomنام: لیلی و مجنون 💫 این بار مجنون به لیلیاش می رسد ...... کاپل: ویکوک ژانر: تاریخی، خشن، اسمات ، امپرگ