در تالار جلسات قصر جلسه ای ضمن وداع امپراطور با مقاماتش برگزار شده بود، امپراطور مقتدر به روی تخت سلطنتی نشسته بود
موهای تازه کوتاه شده اش چشم های اژدها مانند و ترسناکش رو بیشتر به رخ می کشید
ته: خوب به حرف هام گوش بدید، من برای سرکوب شورشی که همخون به پا کرده میرم
امپراطور محکم، استوار و با لطافت به مقامات وفادارش می نگرید
ته: قسمی که ضمن وفاداری به من خوردید از این به بعد شکسته میشه و شما دِینی نصبت به من ندارید
چنانچه من شکست بخورم و کشته بشم دروازه رو برای محافظت از جان و مال مردم و خودتون برای پسرعموم باز کنید و بهش خدمت کنید تا هم مردم و هم خودتون زنده بمونیدمقامات با بغض به امپراطور خیره شدند، سال ها با جانشون به امپراطور خدمت کرده بودند و امپراطور این طور اون ها رو از خودش می روند؟
وزیراعظم: سرورم شما ....
ته: ساکت وزیراعظم.....ساکت همین که گفتم
امپراطور از تخت سلطنتی پایین اومد و با اشاره دست مقاماتی که قصد همراهی اش رو داشتند منع کرد و از تالار بیرون اومد
وزیراعظم: امپراطور نمی تونن این طور خودخواهانه ما رو از خودشون دور کنن ، ایشون این حق رو ندارن
لیائو: آروم باشید وزیر اعظم امپراطور دست پر برخواهند گشت درحالی جسد تیانگگو رو خوراک کفتاران کرده و ملکه آینده رو به قصر میآورند
وزیراعظم: ملکه آینده؟ .... فرمانده جئون؟
لیائو: بله وزیر اعظم
لیائو مثل همیشه لبخند ظریف و زیباش رو به روی لب های سرخش نشوند و به آرامی و وقار از تالار خارج شد .........
ارتش عظیم و بزرگ امپراطوری به حرکت در اومده بود
زمین زیر قدم های محکم سرباز ها و سم اسب ها می لرزیدمردم پایتخت به سوراخ های بازار پناه برده بودن، امپراطور رو شمشیر به دست دیده بودند
آخرین باری که مردم امپراطور رو شمشیر بدست ديده بودند زمانی بود که برای کشور گشایی به شمال رفته بود
مردم هنوزم که هنوزه صدای ناله و زجه های اسیر ها رو فراموش نکرده بودند
هنوزم که هنوزه برق شمشیر خونین امپراطور رو از یاد نبرده بودند
مردم هنوز از یاد نبرده بودند که امپراطور برای تفریح چه بلایی سر اسیر ها آورده بود
حتی یاد آوریش هم برای مردم دردناک و ترسناک بودنیروی پیش تاز ارتش امپراطوری، پیش قراولان قرمز بودند
وحشی ترین سربازانی که کشور به خودش دیده بود
بعد از اون ها سربازان امپراطوری
YOU ARE READING
LALY & MAJNOON
Randomنام: لیلی و مجنون 💫 این بار مجنون به لیلیاش می رسد ...... کاپل: ویکوک ژانر: تاریخی، خشن، اسمات ، امپرگ